ایران در زمان ساسانیان/مقدمه مترجم
مقدمۀ مترجم
از مختصات قرن اخیر توجه ایرانیان بتاریخ پرافتخار ادوار باستان است. این توجه، تاریخ قدیم را زندگی تازه بخشید و حقایق آن از پردۀ حدس و قیاس و حجاب شک و گمان بیرون آمد و جامۀ یقین درپوشید. پیش از این هر روایتی که از شکوه و بزرگی ایران باستان میرفت، از بس با وضع ویرانی کشور منافات داشت. در ردیف افسانه شمرده میشد. کسی باور نمیکرد که در روزگار قدیم میهن ما وحدتی و مرکزیتی داشته و از وجود سپاهی سلحشور و نیرومند و مردانی مجرب و دانشمند برخوردار بوده به سرکوبی گردنکشان داخلی و قهر دشمنان خارجی نایل آمده باشد. زیرا که هیچچیز از ایران حاضر مصدق عظمت ایران ماضی نبود. اما پیشرفتهائی که در قرن اخیر بتدریج حاصل شد کشور را از هر حیث به جائی رسانید که قصه داریوش و حکایت انوشروان را دیگر کسی منکر نتواند شد بار دیگر ثابت شد که این آبوخاک مردزای و هنرنمای است و هرچه از شوکت پیشینه نوشتهاند، همه صحیح و مطابق با واقع است. چون بیگانگی و جدائی از میان ایران نو و ایران و ایران کهن برخاست، در حقیقت تاریخ قدیم سالنامه جدید شد و هر کسی در این زمان چهرۀ خود را در آن آئینه کهن شناخت و خویشتن را با نیاکان سرافراز پیوسته یافت. پس مورخان دانا بنگارش تاریخ پرداختند و هرکس از جانبی در روشن کردن روایات متقدم و آشکار نمودن فضایل قوم ایرانی رنجها برد.
مرحوم حسن پیرنیا (مشیرالدوله) سالهای اخیر عمر را صرف نگارش تاریخ مفصل ایران کرد و از قدیمترین ادوار تا پایان عهد اشکانیان سرگذشت این کشور را مطابق روایات مورخان شرق و غرب و آثار مکتشفه بازنمود، لکن روزگار مجال نداد تا جلد چهارم تاریخ خویش را که مخصوص عهد ساسانیان بود بنگارش آورد و دورۀ قبل از اسلام را تمام کند. پس چنان شد که طالبان تاریخ روزگار پرافتخار ساسانی محروم ماندند.
نویسندۀ این سطور که سالی چند است بتدریس تاریخ در دانشکده ادبیات اشتغال دارد، نقص کار دانشجویان را بسبب این فقدان در نظر داشته پیوسته مترصد بود که بقدر مایۀ قلیل خود در تدارک این نقیصه بکوشد ولی جریان کارها و درسها و فراهم نبودن وسایل ضروری او را از انجام این خدمت بازمیداشت. تا اینکه سال گذشته کتاب تاریخ ایران در زمان ساسانیان بقلم استاد جلیل و ایرانشناس نبیل پرفسور آرتور کریستنسن دانمارکی[۱] استاد علم لغت ایرانی در دانشگاه کپنهاک از طبع خارج شد. نظر به آگاهی کاملی که از تبحر آن استاد دقیق داشتم و در سفرهائی که به ایران آمده بودند و نعمت صحبت ایشان دست میداد مکرر از این کتاب سخن رفته بود، میدانستم که قریب سی سال در تألیف آن رنج بردهاند و تقریبا همه منابع قدیم و جدید را از یونانی و رومی و سریانی و ارمنی و عربی خاصه کتابهائی که در دو قرن اخیر به خامه خاورشناسان و محققان آثار باستان نگارش رفته، از نظر انتقاد گذرانیدهاند. پس نسخهای از آن را بدست آوردم[۲] و دیدم الحق داد تحقیق و تتبع را دادهاند. و جامعتر از این کتابی در تاریخ ساسانی نوشته نشده است خاصه آنکه مؤلف کیفیت مدنی آن زمان را مورد بحث قرار داده و گرد روایات و سرگذشتها که در کتب دیگر مبسوطا قید شده نگشته است چنانکه از تاریخ پادشاهان و چگونگی ایام سلطنت آنان جز آن مقدار که توالی روزگار و انتظام زمان را ضروری است یا یکی از شئون تمدن را روشن میکند، چیزی نیاورده است. همه مباحث آن متوجه دین و فرهنگ و علم و هنر و مقامات اجتماعی و مراتب درباری و مانند اینهاست. هنوز از خواندن این کتاب نپرداخته بودم که داعیهای در باطن من پدید آمد و ترجمه آن وجهۀ همت قرار گرفت بسی دریغ آمد که با وجود چنین خرمن مهیائی به خوشهچینی جدیدی دست برده شود و چون در نظر ظاهربینان ترجمان دون مصنفی است، از قبول عنوان مترجم دامن همت بالا گرفته آید زیرا که در چشم حقیقتشناسان دو نکته مسلم است یکی آنکه ترجمۀ صحیح و مطابق، به از تألیف مزور و منافق. دیگر آنکه بیشتر مصنفات زمان ما ترجمههائی است در لباس تألیف و اقتباسهائی است با هزار گونه تحریف. پس سود فرزندان کشور و معرفی زحمات مؤلف دانشور را بر خرسندی دواعی نفسانی ترجیح نهادم و به ترجمه دست گشادم که دشوار آساننمای و زحمت طاقتفرسای است.
اگرچه کارهای استاد کریستنسن هریک دری شاهوار و اثری شاهکار است ولی این کتاب واسطةالعقد سلسلۀ تألیفات اوست و میتوان سبک آن را سهل و ممتنع شمرد زیرا که با وجود غور و فرورفتن در اسناد قدیم و آثار گوناگون که لازمۀ این قبیل تحقیقات اساسی است، مؤلف محترم اندکی از حدود فصاحت و بلاغت و ایجاز دقت خارج نشده است در موارد بسیار محض اختصار روایات معروف را که در دسترس هر کسی هست کنار گذاشته بذکر نکاتی که تازگی دارد پرداخته است.
از تازگیهای این کتاب آن است که مؤلف اعلام و اصطلاحات قدیم را عموماً به شکلی آورده است که در کتب اوستائی و پهلوی دیده یا قواعد زبانهای کهن چنان حکم میکرده است. مانند وهرام (بهرام). وزرگمهر (بزرگمهر). اوهرمزد (هرمزد-اهورامزدا). میثرا (مهر). کواذ (قباد). ابهرویز (پرویز). زاماسب (جاماسب). ویستهم (بسطام). ویندوی (بندوی). خوداینامگ (خداینامه). اسفندیاذ (اسفندیار). دیبهر (دبیر). آمیدا (آمد-دیار بکر). آبهان (آبان) دوذگ (دوده). گنزواذ آورذ (گنج بادآورد). راماوزوذ یزدگرد (رامافزود یزدگرد) و امثال آن. در ظاهر، این کار مؤلف بتفنن یا علمفروشی شباهت دارد اما در حقیقت حاکی از اهتمام او در ضبط کلمات قدیم است و از این لحاظ هم کتاب او قیمتی خاص دارد. چون نگارنده امانت و زنهارداری را از شرایط فن ترجمه میداند انحراف از طریق مؤلف را جایز نشمرد و آن کلمات را چنانکه بود به فارسی نقل کرد. و در موارد مبهم صورت جدید آنها را در میان دو کمان قرار داد و گاهی بهمان صورت مأنوس اکتفا نمود.
خاورشناسان برای کلمات شرقی رسمالخطهای گوناگون پیش گرفتهاند تا بهوسیله حروف لاتین همه اصوات و حرکات الفاظ شرقی را بنمایانند، اگرچه با وجود کنگرههائی که تشکیل داده و بحثهائی که کردهاند، هنوز موافقت نام در باب بعض حروف حاصل نشده است، ولی عموما بهوسیله ترکیب حروف یا افزودن علائم در زیر و روی حروف لاتین افاده مقصود کردهاند. اما ترکیب مثل kh بجای (خ) و dh بجای (ذ) چنانکه در دیباچۀ مؤلف مذکور است. اما علائم اضافی را از قبیل نهادن خطوط کوچک افقی یا آکسانهای مایل یا نقطه در بالا و زیر حروف برای نشان دادن مذ در الف یا اشباع و معروف و مجهول در واو و یاء مثل : o برای واو و e برای یاء و a برای الف ممدود. ما نیز در این ترجمه هرجا که نگارش کلمات بحروف لاتین لازم آمد تأسی بمؤلف کردیم با این تفاوت که چون در چاپخانه خطوط افقی برای بالای حروف موجود نبود یا آکسان گذاشتیم یا نقطه قرار دادیم.[۳]
مؤلف بجای بعض حروف اوستائی از حروف یونانی استفاده کرده بود مثل γ برای (غ یا گ) و δ برای (ذ) و β برای (ب) و χ برای (خ) ما نیز آن حروف را عینا بکار بردیم همچنین گاهی در کلمات اوستائی کسره را بصورت (e) معکوس (e) نموده بودند و نیز چنان کردیم.
در نقل بعض اسماء خارجی بحروف فارسی ندرتاً اختلافاتی واقع شده است مثلا اندوسیت و هندوسیت[۴] و نولدکه و نلدکه[۵] و اشتاین و اشتین[۶] و شائدر و شیدر[۷] و هپتالیان و هفتالیان (هیاطله)[۸] و آگاسیاس و اگاثیاس[۹] و نظایر آن کسی که بفهرست اعلام مراجعه مینماید باید اختلاف نظایر این کلمات را در نظر بگیرد.
پس از شروع به ترجمه از مؤلف محترم تقاضا شد که اگر نظر جدیدی دارند و اصلاحی را لازم میدانند مرقوم فرمایند اتفاقاً جواب ایشان وقتی رسید که چاپ متن قریب باتمام بود پس آن مطالب را در ضمن یادداشتهای الحاقی قرار دادیم.
کتاب اصل دو ضمیمه داشت نخستین راجع بزمان کتابت اوستا بود مؤلف قول آبه ناو Nau را که مدعی است اوستا بعد از ساسانیان بنگارش درآمده، رد کرده بود ولی در نامه خود تقاضا نموده که این چند صفحه بکلی از ترجمه برداشته شود زیرا که آقای نیبرگ آن مسئله را از لحاظ دیگر مورد بحث قرار داده و مبحث قدری پیچیدهتر شده محتاج به مطالعه بیشتری است ما نیز آن ضمیمه را حذف کردیم.
در اثنای ترجمه هر قدر از لغات جدید فرهنگستان انتشار میپذیرفت بجای الفاظ سابق بکار برده شده مثل سازمان بجای تشکیلات و بازرسی بجای تفتیش. باید خواننده محترم این نکته را در نظر داشته اصطلاح قدیم را از جدید بازشناسد مثلاً شهرداران عهد ساسانی را با شهرداران جدید بمعنی رؤسای بلدیه و استان قدیم را با استان جدید و دبیران آن زمان را با دبیران بمعنی معلمان مدارس متوسطه و امثال آن اشتباه نفرماید.
در حقیقت مؤلف دانشمند چیزی از اصول مسائل تاریخی عهد ساسانی فرونگذاشته و در فروع هم هرچه ترک یا اختیار کردهاست بنا بر حکمتی بوده و بر سلیقهٔ او نمیتوان ایرادی گرفت با وجود ایجازی که رعایت نمودهاست اگر کسی بخواهد بتمام مسائل تاریخی و روایات متضاد عهد ساسانی پی ببرد برای او کافی است که به یادداشتهای آخر این کتاب رجوع نموده و از منابع مختلفه شرقی و غربی قدیم و جدید در باب هر مطلبی استحضار بیابد.
مؤلف نظر بهمین ایجازی که در نظر داشته مسلماً بعض روایت را عمداً حذف یا مختصر کردهاست و نباید آن ترک و تلخیص را بر نقص تتبع او حمل کرد پس ما جایز ندانستیم که چیزی بعنوان ملحقات بر این نسخه علاوه کنیم جز در بعض موارد که تحت عنوان چند توضیح در ترجمه مطالبی بر سبیل ایضاًح آوردهایم تا ترجمه بهتر فهمیده شود.
مؤلف محترم یادداشتهای گرانبهائی در ذیل اکثر صفحات قید کرده بوده که برای فضلا و متخصصان تاریخ سود بسیار داشت لکن عامهٔ خوانندگان و دانشجویان فایده از آن نمیبردند از طرفی حذف آنها شایسته نبود و از طرف دیگر گنجاندن در پای صفحات موجب ملال خوانندگان عادی میشد پس ما طریقی پیش گرفتیم که جامع هر دو نظر باشد یعنی یادداشتها را با مختصر جرح و تعدیلی به مقتضای احوال خوانندگان ایرانی در آخر کتاب قرار دادیم. باین ترتیب اشخاصی که قصدشان مطالعه تاریخ است از کثرت یادداشتهای پای صفحه ملول نمیشوند و فضلائی که مرادشان تحقیق است در آخر کتاب مطالب مفیده را خواهند یافت. نوع دیگر از یادداشتهای کتاب ارجاع بکتب و مجلات اروپائی بود که اکثر آنها اصلاً در ایران وجود ندارد و در اروپا هم کمیاب است پس خواننده این کتاب سودی از آنها نمیتوانست ببرد در این خصوص ما نام کتب و مؤلفان معروف را ذکر کردیم ولی از تکرار شماره صفحات و بندها و فقرههای آن کتب خودداری نمودیم زیرا که اگر کسی واقعاً بقدری متتبع باشد که آن اسناد کمیاب را بدست بیاورد و در آنها غور و برسی کند البته مستقیماً باصل این کتاب هم میتواند دست بیابد و در آنجا صفحات و فقرات هریک از مأخذها را دقیقاً پیدا کند. اما برای عموم خوانندگان عادی ذکر اعداد صفحه و بند و فقره ضرورت ندارد پس در عین اینکه متأسف هستیم که برخلاف سلیقه خود در یادداشتهای مؤلف مختصر جرح و تعدیل قائل شدهایم، مسروریم که از این راه برای خوانندگان کار را آسان کردهایم و یقین است که مؤلف محترم و دانایان بصیر دیگر این روش معتدل و مناسب با احوال را خواهند پسندید.
چون بعضی از کتب مکرر نام برده شدهاست مثل تاریخ طبری و غرر اخبار ملوک الفرس ثعالبی و کتاب التاج جاحظ و مروج الذهب و التنبیه و الاشراف مسعودی و مؤلفات نولدکه و هرتسفلد و زاره آلمانی، ما ناچار شدیم که محض اختصار در یادداشتهای آخر کتاب رمزی برای نام هریک قرار دهیم و برای اینکه عنوان کتب مستشرقین در زبان اصلی قید شده باشد عین فهرست اختصارات و علائم مؤلف را نقل نمودیم که جوینده از اشتباه بر کنار باشد.
در این کتاب اصطلاحات باستانی بسیار است محض نمونه بعضی از آنها را در آخر کتاب بترتیب تهجی و با اشاره بصفحات نگاشتیم ولی در متن خیلی پیش از آن میتوان یافت که برای طالبان مصطلحات قدیم سودمند افتد.
با اهتمامی که در طبع این کتاب از طرف مصحح و کارکنان چاپخانه مرعی شد اغلاطی پیش آمد که در غلطنامه قید شدهاست امید است خواننده گرامی به پاداش رنجی که در ترجمه و طبع این تاریخ بردهاست، ساعتی صرف تصحیح کتاب کرده پس از آن به مطالعه بپردازد فهرست اعلام نیز با وجود دقتی که بعمل آمدهاست البته خالی از نقص نتواند بود چشمپوشی از این نقصها برای کسی که با چاپ کتب سر و کار دارد دشوار نیست.
وظیفهٔ خود میدانم که از مساعدتهای اولیاء وزارت معارف سپاسگزاری کنم زیرا که این ترجمه در وزارت جناب آقای علی اصغر حکمت بوجود آمد و اینک در زمان جناب آقای اسماعیل مرآت کفیل محترم وزارت معارف صورت اتمام میپذیرد.
همچنین از همراهی دوستان فاضل خود آقایان یعقوب انوار شیرازی و محسن جهانسوز و ابوالفتح انتظامی و خطیبی نوری متشکرم که در مراحل مختلف ترجمه و طبع از بذل لطف دریغ نکردهاند.
فاضل محترم آقای سلطان علی سلطانی نماینده بهبهان در مجلس شورای ملی پس از طبع، اوراق این کتاب را مطالعه کرده نکاتی سودمند یادآور شدهاند با تشکر از اهتمام محققانهٔ ایشان، بعضی از آنها در قسمت (چند توضیح در ترجمه) درج گردید.
توجهی که دوست ارجمند ما آقای محمود سپاسی مدیر چاپخانهٔ رنگین و آقایان ایزدی و پروانه و سایر کارداران این بنگاه آراسته در خوبی و حسن جریان طبع مبذول داشتهاند شایسته سپاس مخصوص است.
مرحوم رشید یاسمی |
- ↑ تاریخ ساسانیان که بعداً در سال ۱۳۶۵ توسط دکتر محمد جواد مشکور تکمیل و بنگارش درآمد توسط دنیای کتاب چاپ و منتشر شده است Arl. Christonson
- ↑ این ترجمه از روی چاپ اول است که در ۱۹۳۶ کپنهاگ صورت گرفته است.
- ↑ خوانندگانی که با خط آلمانی آشنا هستند باید متوجه باشند که در اینجا دو نقطه روی حرف حکایت از مد و اشباع میکند ولی در خط آلمانی غالباً دلالت بر کوتاهی حرکات دارد.
- ↑ Indo-Scythe
- ↑ Noeldeke
- ↑ Stein
- ↑ H. Schaeder
- ↑ Hephtaliles
- ↑ Aghathias