واجب کردهاند.
من از اخلاق ایرانیان آگاهم و میدانم که با شادی و بسهولت آنچه را که لازم است برای افتخار و امنیت خود فرا گیرند میآموزندو امروز ممکن است سپاهی مرکب از بیست و پنج هزار بیگانه ایران را قتل و غارت کند و شاید آن را بخود منقاد سازد، ولی وقتیکه رعایای تو ساختن اسلحه بدانند و سربازان تو تربیت شوند که بمجموع حرکات سریع و منتظم جمع شوند و متفرق گردند، وقتیکه بتوانند از آتش توپخانه متحرکی در جنگ استفاده کنند و بالاخره وقتی که سرحدات تو بوسیلهٔ قلاع عدیده مأمون باشد و بحر خزر در امواج خود بیرقهای بحریهٔ ایران را ببیند تو مملکتی خواهی داشت که کسی حمله بآن نتواند و رعایائی خواهی داشت که کسی ایشانرا مغلوب نکند.
من میل دارم همواره با تو روابط مفیدی داشته باشم. من از تو خواهشمندم خدمتگذار باوفائی را که نزد تو میفرستم خوب پذیرائی کنی کسانی را که بدربار امپراطوری من خواهی فرستاد با ملاطفت پذیرائی خواهم کرد و دوباره یاری آسمان و سلطنت مدید و سعادتمند و عاقبت خیر را برای تو آرزومندم.
در قصر امپراطوری تویلری[۱] در پاریس بتاریخ روز نوزدهم ژرمینال سال ۱۳ و سال اول سلطنت متن نوشته شد.»[۲]
با اینکه جنرال رومیو چهل و پنج روز بعد از ژوبر از پاریس حرکت نموده بود زودتر از او بطهران رسید و در سفرنامه جنرال گاردان که به همت اداره شورای نظام در سال ۱۳۱۰ هجری شمسی در طهران بطبع رسیده شرح مسافرت و ورود جنرال رومیو را چنین مینویسد:
«کمی بعد از حرکت ژوبر، ناپلئون رومیو را نیز که سمت یاوری و آجودانی او را داشت بایران فرستاد. این صاحبمنصب در اواسط ماه رجب به استانبول رسید و