نشان ندادند که بعقب سرخود نگاه کنند و بدانند پشت سر آنها در افغانستان چه خبر است و انگلیسها با افغانها چه معامله نمودند و افغانها چگونه جلو آنها در آمدند.[۱]
با اینهمه اصرار یارمحمدخان در هرات و آمدن سرداران و برادران دوست محمدخان بایران برای تقاضای مساعدت از آن دولت و التماس نمودن آنها که شهریار ایران بار دیگر متوجه افغانستان بشود، در مقابل تمام اینها، دربار ایران در این زمان کاملا کر و کور و لال بود. هر گاه بطرف افغانستان متوجه بودند میدیدند افغانها چه معامله با انگلیسها کردند، من بخلاصهٔ آن اشاره خواهم نمود، اگر چه این یک موضوع جداگانه است ولی تا اندازهای مربوط بموضوع ماست. چه این تجهیزات و قشونکشی بافغانستان بموجب اعلامیهٔ فرمانفرمای کل هندوستان برای جلوگیری از ظلم و تعدیات دولت و ملت ایران بود که نسبت بمملکت افغانستان اعمال میکردند. در حقیقت این بهانهای بود که حکومت هندوستان آنرا وسیله قرار داده بافغانستان در این تاریخ قشون فرستاد. ولی نیت باطنی از اعزام این قوا بافغانستان اشغال نظامی آن مملکت بود و در این تاریخ حکومت هندوستان وحشت فوقالعاده داشت که مبادا خطراتی متوجه هندوستان شود.[۲]
- ↑ بعد از آمدن محمدشاه ازهرات، اللهیارخان آصفالدوله را هم انگلیسها گول زده و جلب نمودند.
- ↑ لرد کرزن نیز در کتاب خود راجع بایران در جلد دوم صفحه ۶۰۶ اشاره میکند که سال ۱۸۳۷ هم یکی از آن مواقعی است که ما از عدم مصونیت سرحدات هندوستان در وحشت بودیم. میگوید در سالهای ۱۸۳۳، ۱۸۳۷ و ۱۸۵۷ خطر ایران برای هندوستان خیلی بزرگ بود.