اعتماد و اطمینان بحضرت ایشان ندارم و بهمین دلیل حاضر قبول هیچ خدمتی نیستم و نمیتوانم باداشتن اقتدار ظلم را دیده و چشمپوشی کنم.
از حضرات معظم استغاثه و استرحام میکنم وسایل معافی از خدمت بنده را فراهم فرموده و یا اینکه با مستدعیات همراهی فرمایند، خدا شاهد است که اینوضع پایدار نمیماند و ممکن نیست که با این ترتیب امورات مملکت اصلاح شود.
من آنچه تکلیف سربازیم بود عرض کردم و در مقابل هر پیشآمد ناگواری خود را بکلی بیگناه میدانم و حاضرم در هر محکمه که از روی عدالت قضاوت شود اظهارات خود را با اسناد مثبته بثبوت برسانم.محمدتقی
☆ ☆ ☆
آنچه از خارج و غیر از تاریخ ملکزاده بدست آوردهایم و تلگراف بالا هم بدان اشارتی دارد ـ و حافظه هم چیزی از آن بیاد میآورد، شرحی است که از آقای امیرتیمور نمایندهٔ مجلس شنیدم واینک نقل میکنم:
بعد از رفتن سید ضیاءالدین و قبل از وصول خبر ریاست وزرائی قوام بخراسان تلگرافی از تهران بمشهد رسیده میرزا صدرا ملقب به نجدالسلطنه را نایبالایاله کرده و کلنل را بسمت ریاست قوای تأمینیه و قشون نامزد مینماید.
این خبر بکلنل که تا آنروز از طرف سید ضیاءالدین نایبالایاله و فرمانده قوای خراسان شناخته شده بود ـ میرسد، عصبانی شده رئیس تلگرافخانه و نجدالسلطنه را توقیف میکند.
بعد از این عمل جمعی از وجوه اعیان و علماء و تجار شهر را بدارالایاله دعوت میکند و آنشب یکی از شبهای رمضان بود و کلنل برای مدعوین نطقی ایراد میکند که مفادش چنین بود که: من بخراسان خدمت کردهام ومن مردی خدمتگزار دولتم و اگر یکروز قوامالسلطنه را توقیف کردم بامر دولت مرکزی بوده است، وحتی بمن امر شد که او را تلف کنم ـ ولی من این امر را اطاعت نکردم، زیرا قوامالسلطنه در هیچ محکمهٔ رسمی محکوم بمرگ نشده بود و کشتن او را وظیفهٔ خود ندانستم، و تحتالحفظ ویرا بمرکز