او باو پیغام دادم که بیاید بخانهٔ من تا فکری برایش بکنیم ولی او از سوء قضا و خونگرفتگی توجهی باین پیام نکرد و پس از توقیف نیز ممکن نشد چارهای اندیشید.
بعضی هم موفق بفرار شدند مانند احسانالله خان و سید مرتضی و غیرهم و این اقدام باب ترور و مردمکشی را که در آن اوقات رونق گرفته و جمعی بیگناه مانند «مرحوم استوار» و «صفا» بدست مردمکشان از بین رفته بودند و کاری دامنهدار میشد مسدود ساخت.
دیگر جلب و اعدام ماشاءالله خان و پدرش بود که در میدان توپخانه (سپه حالیه) بدار آویخته شدند و دیگر قلع مادهٔ رجبعلی و جعفرقلی دزد و رضای جوزانی طاغی بود که بدست مرحوم سردار جنگ در اصفهان صورت گرفت، و این اقدامات موجب ایجاد امنیت و مقدمهٔ اصلاحاتی شد که هرگاه دوام کرده بود و تا امروز باقی میماند دچار مصائب تاریخی گذشته و حال نمیشدیم.
ولی گویا راست است که ایران نفرین کرده است!
این سخن خرافی و بیبنیاد وقتی که با سیر تاریخ مقابله میشود جایبجای بخاطر شخص متفکر خطور مینماید!
وثوقالدوله در سال دوم حکومت خود با تقاضاهای جدید که زادهٔ انقلاب روسیه بود و اهل فکر میتوانند علت حقیقی آنرا در یابند، مواجه گردید و آن تقاضاها همان بود که بصورت قرارداد بدولت ایران پیشنهاد گردید.
اوضاع ایران خطرناک بود، هنوز جنگ بینالملل خاتمه نیافته بود، عثمانیها وارد آذربایجان (قفقاز، ایروان و باکو) شده بودند و دولت بریتانیا نیز علاوه بر پلیس جنوب قوائی از هند به خراسان و از بینالنهرین بهمدان وارد کرده و در حدود زنجان و قفقاز با عثمانیها تماس پیدا کرده بود و در بندر انزلی نیز مهمات گرد آورده بودند و از خراسان نیز قصد داشت بخاک ماوراء بحر خزر پیشروی کند، جنگ بنفع متفقین روی بانجام یافتن بود و آتشی از نو بنام بولشویک در شمال ایران زبانه میزد، بنابرین در ذیالقعده سال ۱۳۳۷ مطابق دسامبر ۱۹۱۹ بین دولت ایران و دولت بریتانیا قرارداد معروف بسته شد و نتیجهاش این بود که مالیه و قشون ایران زیر نظر معلمین و فرماندهان انگلیسی قرار گیرند و قشون متحدالشکلشدهٔ ژاندارم و قزاق بیکصورت در آیند و دو نفر یکی «آرمیتاژ اسمیت» برای