این برگ همسنجی شدهاست.
یب
یاری اندر کس نمیبینم یارانرا چه شد | ۱۱۴ |
یکدو جامم دی سحرگه اتّفاق افتاده بود | ۱۴۳ |
حرف ر ۱۳ غزل |
الا ای طوطی گویای اسرار | ۱۶۵ |
ای خرّم از فروغ رخت لالهزار عمر | ۱۷۱ |
ای صبا نکهتی از خاک ره یار بیار | ۱۶۸ |
ای صبا نکهتی از کوی فلانی بمن آر | ۱۶۸ |
دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور | ۱۷۲ |
روی بنما و مرا گو که ز جان دل برگیر | ۱۷۴ |
روی بنما و وجود خودم از یاد ببر | ۱۶۹ |
شب وصلست و طی شد نامهٔ هجر | ۱۷۰ |
صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار | ۱۶۷ |
عیدست و آخر گل و یاران در انتظار | ۱۶۶ |
گر بود عمر بمیخانه رسم بار دگر | ۱۷۰ |
نصیحتی کنمت بشنو و بهانه مگیر | ۱۷۳ |
یوسف گمگشته باز آید بکنعان غم مخور | ۱۷۲ |
حرف ز ۹ غزل |
ای سروناز حسن که خوش میروی بناز | ۱۷۶ |
برنیامد از تمنّای لبت کامم هنوز | ۱۷۹ |
بیا و کشتی ما در شط شراب انداز | ۱۷۸ |
حال خونین دلان که گوید باز | ۱۷۷ |
خیز و در کاسهٔ زر آب طربناک انداز | ۱۷۹ |
درآ که در دل خسته توان درآید باز | ۱۷۷ |
دلم رمیدهٔ لولیوشیست شورانگیز | ۱۸۰ |
منم که دیده بدیدار دوست کردم باز | ۱۷۶ |
هزار شکر که دیدم بکام خویشت باز | ۱۷۵ |
حرف س ۵ غزل |
ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس | ۱۸۱ |