که از روشنفکران غربی آوردم - جز در مورد فرانسه[۱] – ازایشان حتی به ذکر آماری یادی نشده است. با این همه در چنین بحثی از روشنفکران که به فارسی در میآید چارهای نیست جز رسیدگی کوتاهی به وضع این دو دسته و تعیین حدود روشنفکریایشان بخصوص اگر به یاد داشته باشیم که به عنوان رهبر جامعه- که یکی از معانی روشنفکری بود- این هر دو دسته از باستانیترین عهود اساطیری تا جدیدترین دورههای تاریخی، در اغلب وقایع حاضر و ناظر بودهاند و دوام عالم «امر» وعالم «کلام» به وجودایشان بسته. و هر ورقی در تاریخ ایران را که باز کنیم از جای پای نظامیان و روحانیان خالی نیست.
در همین آغاز بحث فوراً بیاورم که نظامی و روحانی به اعتبار اینکه هر دو در حوزه تعبد (=فرمانبری) عمل میکنند، در تحلیل آخر حافظان وضع موجودند؛ پس مجموعه شرایط روشنفکری که در این دفتر برشمردهام درایشان جمع نیست. اما چون هر دو کار فکری میکنند نه کار دستی - و نیز چون هر دو در رهبری اجتماع اثرها دارند پس به هر صورت ما بازائی از روشنفکری درایشان میتوان سراغ گرفت. صرف نظر از اینکه به این ملاك فرق چندانی نیست میان این دو دسته روشنفکر سنتی و دیگر روشنفکران وارداتی کهایشان نیز عملاً جز حافظان وضع موجود کسی نیستند و کاری نمیکنند. اما با اندکی دقت توجه خواهد شد که در میان این دو دسته روشنفکران سنتی فرقهایی هست و عوامل اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و سنتی خاصی که براین اجتماع حاکم است مقدماتی فراهم کرده است برای
- ↑ مراجعه کنید به جدول صفحه ۵۲ (جلد اول)