و اما پاکستانیها که هنوز از قضیه استقلال فارغ نشده دعوی بزن بهادری هم دارند. چرا که به سلطه قبیله پاتان رضایت دادهاند. سربسته میگویم و به گمان اینکه زمان خلافت اسلامی است وایشان مأمور جهادند، هر روز دعوایی دارند با هند - شاید به قصد بیدار کردن روحیه میهن پرستی در مردمی که گرفتار نان و آب خویشند و از کینه ورزیهای ملی و دینی و نژادی فارغند اما بیشتر برای سرپوش گذاشتن به مشکلاتی که حاصل سیصد سال استعمار است و هیچکدام از زعما قدرت تفوه به آنها را ندارند. اما انصاف باید داد که حضور دوسه قیافه روشنفکری در دستگاه حاکم ایشان مثل ذوالفقار علی، بوتو اینامیدواری را ایجاد کرد که شاید از اشتباهات ما پند گرفته باشند و حضور نمایندگان پاکستان در کنفرانسها و مجامع دنیای سوم و مراودهای که با چین باز کردهاند همه خبرهایی است خوش؛ اما در مقابل ترس از هند با آن دوپارگی جغرافیایی و با توجه با اینکه هرگز مثل ما چنان درآمد هنگفتی از نفت ندارند با این همه میتوان احساس کرد که روشنفکر پاکستانی با اقبال لاهوری در آن بالا و آن همه مدعیات در نگرش اسلامی به جهان[۱]، دارد برای خود در تعیین سرنوشت آسیا نوعی وزنه میشود.
و اما اندونزی - این کشور بزرگ اسلامی - که در قضایای
- ↑ که ترجمه آثار او به فارسی هم شروع شده است. گرچه بسیار دیر. مراجعه کنید به احیای فکر دینی در اسلام ترجمه احمد آرام و «سیر فلسفه در ایران ترجمه. اح آریان پور و هر دو از نشریات مؤسسه فرهنگی منطقهای