و در حاشیه دو صفحه قبل دیدیم که سالی ۱/۵ میلیون نسخه کتاب در ایران منتشر می. شود با توجه به اینکه هر کتابی به ه تومن بود؛ اما اینجا هر رادیویی دست کم ۱۰۰ تومن است.
و تصدیق نمیکنید که در چنین زمینهای همه حرف و سخن های حکومتهای ما برای مبارزه با بیسوادی نوعی تظاهر است یا عوام فریبی است؟ بخصوص که یک مرد باسواد از ساعات روز خود مقداری را هم صرف خواندن (روزنامه، مجله، کتاب) میکند و فرصت کمتری دارد برای گوش کردن به رادیو یا دیدن تلویزیون. اما یک بیسواد است که مدام صدای رادیو را توی گوش دارد. فروشندگان کنار خیابان را دیدهاید که نشستهاند و گوشی ریز ترانزیستورشان را توی گوش تپاندهاند؟ و اگر قصد حکومتهای ما در باسواد کردن مردم قصد قربت هم باشد تازه در همان حد است که به یک فرد عادی قدرت خواندن الواح حکومتی و اوراق تبلیغاتی و «رنگین نامه»ها را بدهد.
گمان نرود که به این طریق دارم در ارزش آموزشی رادیو یا تلویزیون تردید میکنم یا عین روحانیت متحجر قصد تحریم آنها را دارم. گرچه شاید روحانیت در آغاز کار این ابزارها از نظر غریزه دفاع از خویشتن متوجه بوده است که چه حریف ناقلایی دارد وارد بازار میشود که چه جانشین ناخواندهای خواهد شد برای او به هر صورت میخواهم روشن کرده باشم که استفاده از این ابزارها آنطور ما هم که ما پنداشتهایم ساده و بیدردسر نیست؛ یا خالی از آثار سوء؛ بخصوص وقتی که دوسوم متن تمام برنامههای آنها سخن از غرب