صاحبان امر زمین. و اگر مالیات عرفی برای مرد عادی کوچه نوعی بلاگردان است از بینظمی عالم واقع و دفع شر مزاحمت عمال حکومت، مالیات شرعی نیز بلاگردان دیگری است برای دفع شر از بینظمی در عالم ذهن و رفع مزاحمت عمال آسمان. با اینهمه تکیه مالیات شرعی به امور جاودانهتری است تا مالیات عرفی که تا تق حکومتی درآمد مردم از دادنش سر باز میزنند. و به همین طریق است که روحانیت با تمام تأسیساتش از مدرسه و مسجد و زیارتگاه، قرنها است که دایر است بیاینکه حکومتهای ما هنوز توانسته باشند به ازای مصارف ایشان رقمی در بودجههای نفتی و سازمانی عریض و طویل خود بگنجانند.
به همین ترتیب است که اختلاف اصلی اول، میان روحانی و نظامی روشن میشود. نظامی جیره خوار حکومت و صاحب امر است و روحانی جیره خوار مردم و صاحب کلام. نظامی نان دنیا را میخورد و روحانی نان آخرت را - وگرچه دیدیم که این دنیا و آخرت پشت و روی یک سکهاند - اما نظامی نان دنیایی را میخورد که فعلا نظمی است در بیعدالتی و کمک به استعمار، و روحانی نان آخرت را وایمان مردم را که گرچه نظمی است متوجه عالم بالا، اما متأسفانه اگر به دقت بنگریم نظم دیگری است برای تحمل اولی. اما همین اختلاف منبع درآمد، منشأ اختلاف برداشت عظیمی است که در سراسر تاریخ از یک نظامی المأمور معذور ساخته، و از روحانی یک موی دماغ. و گرچه در میان نظامیان نیز مواردی استثنائی همچو مورد بهرام چوبین میتوان یافت، اما موارد استثنائی روحانیت که به قیام