به شهریار شاعر غزلسرای معاصر که به عنوان شاعر دست اول در در زبان ترکی شناخته شده است و «حیدربابایه سلام» او قابل قیاس است با «افسانه» نیما، اما به عنوان شاعر فارس زبان غزلسرای دست سوم یا چهارمی است و تازه او در دورهای تحصیل میکرده که چنین تحریمی بر زبان ترکی سایه نینداخته بود و اکنون بزرگترین خطر تحریم ترکی این است که در آینده دیگر هیچ شاعر و نویسندهای از آن خطه نخواهیم داشت. اگر توجه کنیم که زبان ادبیات زبان صمیمیت و کودکی و گهواره و دامان مادر است و نه یک زبان دوم که زبان رسمی حکومتی و دولتی است میتوانیم توضیح بدهیم وضع شهریار را ولی چه بایست کرد برای جوان شاعر و نویسنده معاصر ترك زبان که برای انتشار آثار خود به مطبوعات باکو و اسلامبول پناه نبرد؟[۱] و آیا تصدیق نمیکنید که با توجه به اینکه ابزار کار روشنفکری کلام و زبان است به این طریق قدرت روشنفکری ۶-٧ میلیون ترک زبان مملکت یا در نطفه خراب میشود یا وسیله عرض وجود نمییابد یا اگر یافت به کجروی میافتد؟ توجه کنید به تمام الفباء اصلاحکنندگان، و زبان پیرایندگان - از فتحعلی آخوندوف بگیر تا باغچهبان و کسروی - که همهتر کند و آذربایجانی. و به احتمال قریب به یقین چون که هر کدامایشان فارسی ما را نمی فهمیدند خواستند فارسی مخصوصی بسازند که خود میشناسند و
- ↑ مراجعه بفرمایید به شمارههای اخیر «اینجه صنعت» (هنرهای ظریف) هفتگی و دلیتراتور ماهانه چاپ باکو مرکز پخش هر دو در تهران کتابفروشی دنیا، نادری و در تبریز کتابفروشی نوبل.