طولانیتر داشت من به یکی یکی این بازیها که هر کدام یا ادای روشنفکری بوده است یا ادای مذهب، یا جانشین قلابی این هردو خواهم رسید ولی پیش از آن باید تکلیف خودم را با این کم خونی روشنفکری روشن کنم که میکربهای اصلیاش در سوپ بیرمق دوره نظامی بیست ساله پیش از شهریور بیست کشت شد.
وقتی در روسیه شوروی شاهد مرگ کلی ادبیات غنی قرن ۱۹ و ۲۰ روسیایم و یا وقتی آلمان بعد از جنگ هنوز قدرت ایجاد ۵۰۰ صفحه کار اصیل ادبی را ندارد که قابل قیاس باشد با توماسمان یا هرمان هسه و این همه تنها به این علت که یکی دو نسل میان دو جنگ را چه در روسیه و چه در آلمان با شرایط دیکتاتوری تک حزبی یا نظامی پروردند و در حضور کتاب سوزان و حبس و تبعید روشنفکران در مملکت ایران حتماً، براحتی، بیشتر و بهتر میتوان مرگ هسته اصلی روشنفکری را در یک دوره دیکتاتوری نظامی نشان داد. گذشته از اینکه جاپاها هنوز باقی است. کسروی کتاب سوزانی میکرد؛ شعر حافظ و ادبیات را آنهم در مملکتی که عوام الناسش جز دفتر حافظ چیزی را به عنوان ادبیات نمیشناسند. بزرگترین تخم دو زرده ادبی در آن دوره یک دوره مجله «مهر» است که کوشش اصلیش مصروف به نبش قبور است و به ترجمه و تحقیقهای لغوی و بعد یکی دوسالی مجلهٔ پیمان» به قصد زیراب مذهب را زدن و بعد چند شمارهای مجله «دنیا» است ایضاً به همین قصد؛ اما با جهان بینی. دیگر هدایت «بوف کورش را در هند چاپ میکند و مخفیانه.