و الخ... صورت میگیرد تربیت کادر رهبری ارتش به ملاکهای فرنگی و امریکایی و در ارتباط با صنعتیترین حوزههای ساخت و پرداخت و فروش و صدور علم و سلاح انجام میگیرد؛ یعنی در عین حال که روحانیت تشیع در نوعی انزوا و بریدگی از کل روحانیت اسلامی و بیهیچ پناهگاه بینالمللی بسر میبرد و روز به روز بیشتر در لاک خود فرو میخزد و از حوزۀ عمل و عکس العمل داخلی نیز اخراج میشود، در عین حال مدیریت نظامیان به اجبار رعایت دستهبندیهای سیاسی و تأمین مصرف سلاحهایی که به عنوان کمک یا در مقابل درآمد نفت میآید و به رعایت روابط بینالمللی سیاسی و نظامی، روز به روز بیشتر در جریان تحولات علمی و صنعتی و تکنیکی و استراتژیکی قرار میگیرد. و حاصل اینهمه، اینکه هر چه ضریب تأثیر روحانیت در اجتماع به صفر نزدیکتر میشود، ضریب تأثیر نظامیان از صد هم بالاتر میرود. و اگر میگویم از صد هم بالاتر، به این اعتبار است که در این، میان روشنفکران نیز جز به نظارت نظامیان هیچ نقشی ندارند و به این ترتیب از سه قدرت رهبری مملکت که روحانیان - روشنفکران - نظامیان باشند، فقط این دسته آخر به تنهایی جور همه را میکشند. پس حق دارند که مزد همه را نیز ببرند!
۲) نظامیان و روشنفکران
به آن تعبیر کلی و حداقل که روشنفکران را نوعی کارگران فکری نامیدیم و نه کارگران یدی، ناچار اگر در صفوف نظامیان بتوان سراغی از روشنفکری گرفت، باید در صف فرماندهانایشان به جستجو پرداخت.