هر یک به صورتی - او را تنها گذاشتیم ناچار عواقب انشعاب را چه خوب و چه بد او بتنهایی تحمل کرد. این است که کلمه «انشعاب» شده است مترادف نام «ملکی». بخصوص که در سال ۳۱ از دکتر بقائی هم بریدیم و با یک انشعاب، مجدد حزب نیروی سوم را باز به رهبری ملکی ساختیم. آخرین تظاهر غیر انفرادی انشعاب، جزوهای است که در دی ماه ۱۳۳۶ در تهران منتشر شد به نام «پس از ده سال انشعابیون حزب توده سخن میگویند» (در ۴١ صفحه – ۱۰ ریال) و به امضای خلیل ملکی و انور خامهای که به نظر عده دیگری از انشعابیها رسیده بود. اما امضای کسی غیر از این دو تن زیر آن نیست تا مسؤولش بشناسیم وگرچه از شرکت در نهضت ملی تا شکست آن (۱۳۲۹ تا ۱۳۳۲) و پس از آن در اداره مجله «علم و زندگی» (۱۳۲۹ تا ۱۳۳۹ با وقفههای مکرر به علت توقیفها) و نیز در تأسیس جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی ایران (۳۶ تا ۳۹) نیز به تفاریق عدهای از انشعابیها شرکت داشتهاند، اما همه جا ملکی نفر اول بود؛ و ثابت قدم بود و ما دیگران میآمدیم و میرفتیم. حتی خود من نوعی رفت و آمد موسمی داشتهام. عین نوعی بیماری مزمن که هر به چند سال یک بار تجدید میشد؛ و اغلب موقعی که احساس میکردم در صفی که ملکی نگهبانی میکند احتیاجکی به وجودم هست یک بار در تأسیس حزب «زحمتکشان ملت ایران» به اشتراك دکتر بقائی (اواسط سال ۱۳۲۹) و پس از آن خستگی و دلزدگی؛ و سپس در ماجرای جدا شدن از بقائی (اواخر ۱۳۳۱) و «نیروی سوم» که روبه راه شد از نو کنارهگیری به علت پاپوشی که
برگه:در خدمت و خیانت روشنفکران (جلد دوم).pdf/۱۸۰
این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.