«خدمت و خیانت روشنفکران»[۱] بتفصیل سخن راندهام.
اما در قضیه حزب توده اشتباه اصلیتر همه ما و حتی ملکی این بود که گرچه هم اهل حکومت و هم مرد عادی عامی میدانستند که یک تودهای یعنی کسی که سیاست استالینی پشت سرشایستاده و هر دو به همین دلیل برای آن حزب اعتبار قائل بودند و عضویتش را میپذیرفتند به مطبوعاتش کمک مالی میکردند. ما مدام میکوشیدیم که این واقعیت افواهی ساده را تکذیب کنیم. کوشش مدام ما این بود که بگوییم یک تودهای یعنی یکایدهآلیست پر جوش و خروش و یک کتاب خوانده مصلح و انقلابی و آن حزب ابزار کارش و اگر روسیه شوروی از آن دفاعکی میکند به این علت است که مادر سوسیالیسم است و ستاد زحمتکشان و همدرد همه ملل استعمارزده در حالی که بعد ما خود دیدیم که آن حزب ابزار کار بود و نوعی جهان بینی وارداتی دست دوم را تبلیغ میکرد و این ما بودیم که آب در هاون می. کوفتیم در حقیقت ما به اسم آن حزب از خودمان دفاع میکردیم که آدمهایی بودیم منزه طلب (و این استنادی بود که طبری به ما داده بود) وایدهآلیست و هرگز نمیخواستیم ابزار کار کسی یا دستگاهی. باشیم و انشعاب برای ما از نورسیدن به همین بدیهی اول بود که به صورت افواهی پدر و مادر و اهل محل و همکلاس و بازاری همه میدانستند و به ریش ما
- ↑ وخود این دلیل آنکه نویسنده میخواسته است این فصل را جدا از این کتاب بچاپ برساند. ن.