میاندازد و بیشتر به آیه و فرمان و نسخه از خارج نوشته عنایت میکند و بیشتر نامعقول و نامدارا کننده میشود.
دوم اینکه ارانی و یارانش -۵٣ نفر- را به امری محاکمه میکردند که گرچه پس از شهریور۱۳۲۰ بر زمینه مساعد حضور قوای اشغالی کسب قدرتی کرد و در مدت کوتاهی مرجع امرونهیی شد، اما چون ریشه در خاک نداشت عاقبت خشکید؛ چون عشقهای پای داربستی که از جاش میکنند. و به این ترتیب چه بسا لطمه که به قدرت روشنفکری مملکت خورد. اما ملکی یکی از معدود روشنفکران است که خواسته بیاحتیاجی به هیچ داربست از همین خاک نیرو بگیرد و در همین آب و هوا تنفس کند. این است که او نقطه عطف کمونیسم استالینی شده است به سوسیالیسم دموکراتیک؛ و این همان تعدیل اصولی است که روشنفکران مملکت ناچار از پذیرفتن آنند که تازه وقتی آن را پذیرفتند از نظر حکومتها غیر قابل تحملتر خواهند شد.
سوم اینکه پنجاه و سه نفر را به جرم کمونیسم در دورانی محاکمه کردند که در روسیه شوروی استالین بر مسند بود و ممالک اطراف دیوار آهنین را حکومتهای نظامی و سختگیر اداره میکردند که حتی از تفوه به آزادیخواهی وحشت داشتند. اما ملکی و یارانش را در دورهای محاکمه کردند که استالین در شوروی برمسند نیست و دست کم در قسمت اعلای هرم قدرت. استالین زدایی شده است؛ و در ممالک اطراف دیوار آهنین - که دیگر آهنی هم نیست - حکومتها دعوی سوسیالیسم دارند. در آن زمان حکومت های