ضمیمه هشتم
ضمیمة ۱
آقایامیرانی مدیر محترم خواندنیها
محاکمه نظامی سرور عزیز من حضرت خلیل ملکی و سه تن یارانش آقایان شایان
و سرشار و شانسی که مؤسس و اعضای جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی ایرانند،
از روز شنبه تا به حال دارد در خلوت کامل دنبال می. شود و مطبوعات شهر هنوز
همچنان سرهاشان گرم است به بخت آزمایی و رسوم دلبری و مجالس شب نشینی. و
انگار نه انگار که نخست وزیری هم هست که در مصاحبه مطبوعاتیاش گفته است که:
«دمانه به سانسور علاقه داریم و نه آن را دوای کار خود میدانیم».[۱]
و حال آنکه اعلام شده است که محاکمه علنی است. اما چگونه؟ روز اول تنها این شخص راقم توانست از لابیرنت مقررات دادرسی ارتش بگذرد که مرد عادی ترجیح میدهد که سرش را به دستمال آنان نبندد و به دادگاه وارد شود. همان روز سرشار که مرا دید گفت: «اگر تو هم نیامده بودی میشد اعلام کرد که محاکمه علنی نبوده است».
این مال روز اول روز دوم چهار خانم و یك آقا از بستگان حضرات و روز سوم دو خانم و دو آقا (که بلا نسبت) یکیش خود فقیر بود اما از مطبوعات محترم روز اول خبرنگار کی بود که روی کاغذ مارک دار «اطلاعات نیمساعتی یادداشت کی کرد و رفت باز خدا پدرش را بیامرزد که همان شب به صورت خبر متحد المآل مانند در دو قلوهای شبانه منتشر شد و در آخر مجلس هم جوان برومندی آمد که مخبر محلی « لوموند» بود. اما روز سوم نماینده خبرگزاری فرانسه آمد با مترجمش و همین. غیر از این شما خبری دادید بسیار کوتاه (شماره ۱۹ بهمن) و نیز «بامشاد» و نیز «تهران مصور، که بله چنین محاکمهای در کار است و دیگر هیچ بحث در این نیست که با
وجود قانون اساسی و منشور ملل آیا میشود هنوز کسی یا کسانی را به علت یك اعتقاد
- ↑ نقل از صفحه ۳ «خواندنیها»، ۱۶ بهمن ۱۳۴۴.