و این روحیه گرچه مشخصهای نسبةً عام است در درون صفوف قوای تأمینی ممالکی چون، ایران اما بخصوص در دهه اخیر در میان افسران پلیس کمتر سراغ داده می. شود و این خود شاید به علت تماس مدامایشان با همشهریان باشد در کار روزمره؛ و نیز به علت اینکهایشان همچو افسران ارتش و ژاندارمری در دنیای در بسته پادگانها و ستادها و باشگاههای نظامی بسر نمیبرند و ناچار کمتر احساس تافته جدا بافته بودن می. کنند و به هر صورتامیدوارم که این خود مبنای تحولی باشد به نفع سیویلیزه شدن قوای تأمینی مملکت به طور عام.
آخرین نکتهای که در باب نسبت روشنفکری نظامیان و بخصوص درباره آینده احتمالی موضعگیری درستایشان در یک برخورد حاد با استعمار (با تمام عوارض و توابعش) میتوان به یاد داشت این است که با توجه به جنبۀ طبقاتی قضیه در چنان شرایطی البتهامید اصلی چنان مبارزهای فقط به آن دسته از درجهداران است که هنوز به سرگردی و دست بالا به سرهنگ دومی نرسیدهاند. چرا که تا پیش از چنین درجاتی یک نظامی هنوز به موضع اصلی طبقاتی خود وابسته. است یعنی که به روستا و به خرده بورژوازی[۱]؛ و هنوز امیدی به او هست اما پس از این، درجات، موضع طبقاتی عوض خواهد شد و صاحب یک درجه سرهنگ دومی به بالا نه تنها اسماً جزو امرای ارتش محسوب میشود بلکه رسماً وباطناً نیز به استقرار طبقاتی
- ↑ مراجعه بفرمایید به ضمائمی که به ترجمه از آنتونیو گرامشی در جلد اول آمده. ده بخصوص به صفحه ۹۹ (جلد اول) به بعد.