که برای خود ممر معاشی غیر از مال الله داشتهاند و مثل دیگران کسب میکردهاند یا کشاورز بودهاند یا صاحب حرفهای یا اغلب نوعی مالک اراضی موقوفه بودهاند یا ناظر بر خرج ودخل آنها. و صرف نظر از اینکه این موارد بیشمار نیز مبنای حکمی نیست و به هر صورت نمیتوان یک روحانی را یک کارگر یدی یا نوعی صاحب حرفه دانست به هر صورت مسلم است که روحانیان فراوانی داشتهایم که کار فکری میکردهاند و میکنند.
قلم میزدهاند، فلسفه و حکمت میگم گفتهاند، فقه درس میدادهاند، و از این قبیل. و اگر هیچیک از اینها هم نبودهاند یا نیستند، به عنوان آخوند فلان محل یا فلان ده شکیات و مقارنات را به عوام الناس میآموختهاند و آداب مذهبی را؛ و مختصری اخبار و سنت و اساطیر مذهبی را. به این ترتیب در تمام دوران تاریخ ما، چه پیش از اسلام و چه پس از آن روحانیت علاوه بر حفظ اصول عقاید و عمل به فروع و آداب حافظ نوعی علم و فرهنگ نیز بوده است. و نشر دهنده آن یک نویسندهٔ «ارداویرافنامه» که به احتمال قوی از موبدان زردشتی است همان ارزشی را دارد که «المعری» یا «دانته» که هر دو سفرهایی خیالی به بهشت و دوزخ کرده.اند همچنین یک «کلینی» یا یک «شیخ صدوق» یا یک «ابن بابویه یا تا حدی یک «مجلسی» از نظر مشاغل روشنفکری همان وضعی را داشتهاند که «ابن سینا» یا «رازی» یا «میرداماد» یا «ملاصدرا». منتها یکی در فقه کار کرده است، دیگری در حکمت و دیگری در طب و اینها همه اگر نویسندگان دائرۃ المعارف اسلامی و شیعی نیستند، پس کیستند؟ آنهم در زمانههایی که هنوز اینهمه