بن بست کشیدن کار، روحانیت اما اگر روشنفکر زمانه بتواند به این مورد استثنائی پروبال بدهد آیا گمان نمیکنید هم از تحجر روحانیت کاسته خواهد شد و هم تعارض روحانی و روشنفکر کم کم از بین خواهد رفت؟
نمونههای درماندگی روحانیت یجوز ولا یجوزکننده به طهارت و نجاست را میشناسیم. بترتیب در مقابل مشروطه که آن را با بیگری خواندند؛ سپس در مقابل افتتاح مدارس به سبک جدید؛ سپس در مقابل لباس متحد الشكل و کلاه پهلوی و لگنی و سپس در مقابل کشف حجاب و سپس در مقابل رادیو و تلویزیون و تقسیم املاك و سپس در مقابل حتی «فیلم» «حج» که آن را «خردجال» خواندند. و اگر در قضیه مخالفتایشان با لباس و کلاه و کشف حجاب فحوای گنگی از مخالفت با تظاهر به غرب (غرب زدگی) نهفته بود، در دیگر موارد هیچ عامل دیگری نهفته نیست جز ترس از بازشدن هر دریچه تازهای به ذهن مرد عادی کوچه و همین است که ارزش رهبری روحانیت را در عمل به صفر میرساند.
دوم انتظار. که در غرب زدگی بسرعت اشارهای به آن کردهام. نخست ببینیم «انتظار» یعنی چه؟ یعنی انتظار ظهور امام دوازدهم که فرد آخر است از سلسلهٔ «عصمت»، و حق اولی دارد به «حکومت» و «صاحب الزمان است و «اعلیحضرت ولی عصر» عجل الله تعالى فرجه و اینها یعنی چه؟ یعنی که به اعتقاد شیعه، شرط اساسی برای «حکومت» بر ملت اسلام «عصمت» (بیگناهی) است. یعنی که حاکم زمانه باید از خاندان طهارت باشد که معصوم از گناهاند. یعنی که