البته او تبعید شد اما مردم توی، خیابان شاه و امریکا را مشترکاً مسؤول آن دانستند. کسانی که در آمریکا تصمیم میگیرند به این حقایق ومسؤولیتها وسهیم بودن آمریکا در این جریان دقت نمیکنند یك آمریکایی عالی مقام در ایران در باره این قضیه چنین ن گفت بیشك قیمتی که برای این امتیاز پرداخته شد بسیار گران تمام شد شاید جدیترین وجه سیاست آمریکا در ایران از ۱۹۵۳ به بعد پشتیبانی مدام سیاست آمریکا از شاه باشد... از سال ۱۹۵۵ به بعد به استثنای ۱۵ ماه که حکومت دست دکترامینی بود شاه همواره تمام امور کشور را در اختیار خود داشت و اکنون نیز حکومت در ایران مسألهایست مربوط به شخص او و دیکتاتوری او شاه با تحریف سیاست محیلانه و تزویرآمیز خود و به كمك هوش خود و با بکار بردن مدام قدرت برای ایجاد، خفقان توانسته است دشمنان خود را تقسیم کند و به جان هم بیندازد و به حکومت دیکتاتوری خود ادامه بدهد. او به زور و به ضمانت «ساواک» حکومت میکند و این حکومت را بدست تکنوکراتهای جوان اداره میکند که نه محبوبیتی میان مردم دارند و نه استقلال رأیی از خود.
علی رغم گزارشهای کوتاه بینانه (میوپ) مطبوعات خارجی حکومت دیکتاتوری او عمیقاً مورد نفرت است. مخالفت جدی مردم، هر امریکایی را نگران میکند. این مخالفت بطور عمیق و شدیداً ضد امریکایی است. زیرا همه مردم ایران متقاعد شدهاند که پشتیبان و ضامن دیکتاتوری شاهانه، امریکاییها هستند و این پشتیبانی محاسبه شده است و سیاست امریکا مشخص و معین است. خلاصی از این وضع چارهای ندارد جز ایجاد شکافی عمیق با این رژیم. حتی اگر شده با اعمال قدرت. روحانیون که در رأس آنها خمینی قرار دارد، موافق با طرد کامل رژیماند. میان میلیون لیبرال و چپ هنوز بعضی اعتدالیها وجود دارند که تر بیت غربی دیدهاند و از لحاظ سیاسی و فرهنگی متمایل به خر بندو مایلند که درباره غرب و امریکا نوع دیگری قضاوت کنند، اما اغلب آنها تنها میمانند و جریان حوادث و قدرتش آنها را به جناح تند چپ میراند؛ و حتی به این راه میداند که عاقبت این حکومت را باید به زور و حتی با دست زدن به تروریسم واژگون کرد. احتمالاً حتى ساواک نیز نمیداند که در داخل و خارج ایران میلیون چگونه برای این هدفها آمادگی پیدا کردهاند و پیش میروند. من ادعا نمیکنم که به این مناسبت روزهای شاه بسر آمده است، زیرا شانس نیز اغلب با او یاری کرده