این برگ همسنجی شدهاست.
اول بوفا بوی وصالم در داد | وآخر بجفا جور و بلا بر سر داد | |||||
پر آب دو دیده و پر از آتش دل | خاک ره او شدم ببادم در داد |
این عقل که در راه سعادت پوید | روزی صد بار خود ترا میگوید | |||||
دریاب که این یکدمه وقت است که نهٔ | آن تره که بدروند دیگر روید |
ای عارض تو نهاده بر نسرین طرح | روی تو فکنده بر بتان چین طرح | |||||
وی غمزهٔ تو داده شه بابل را | اسپ و رخ و فیل و بیدق و فرزین طرح |
آنانکه اسیر