راه خوشآمد و تملق و کاسهلیسی و چاپلوسی و خبث جبلت و شر طینت بود، بلکه فقط از لحاظ ضبط وقایع تاریخی و تحول علمی و ترقی صنعتی و اقتصادی و سیر تکامل قبایل بود که شرح زندگی رئیس قلدر خود را بطرز اغراقآمیز و مطابق منافع او یادداشت میکردند. اما اشکالی که در بین بود در آنزمان نه کاغذ وجود داشت و نه آب خشک کن و نه قلم خودنویس و نه مرکب پلیکان و نه مداد پاک کن لذا اسناد و مدارک تاریخی خودشان را با خط جلی ماقبل تاریخی روی پوست درختان بیگناه حک میکردند و دورش نخ قند میبستند و در گاوصندوقهای بسیار محکم میگذاشتند تا از دست برف و باران گزندی به آن گنجینه نرسد و در موقع کوچ کردن آنها را کول حمالهای گردنکلفت میگذاشتند که دنبالشان بیاورند.
در اثر ترقیات روزافزون، شعرای عالیقدری پیدا شدند که اگر مثلا رئیس قبیلهٔ بیچاره ده تا چشم در آورده بود از لحاظ اخلاقی و اجتماعی بطور اغراقآمیزی صدهزار چشم قلم میدادند و شهامت و شجاعت و غضب و عدالت او را میستائیدند تا سرمشقی برای آیندگان بشود. اگر رئیس قبیلهٔ بیچاره یک بره درسته را میخورد، شاعر باوجودیکه هنوز قصیده اختراع نشده بود، غزل غرائی در مدح اشتهای او میساخت که از مرغان هوا تا ماهی دریا را در معدهٔ خود غرق کرده و قر توی نسل همهٔ چرندگان و خزندگان انداخته و هرگاه یک پهن آباد را با آن پول نداریشان بکسی مرحمت میکرد، شعرا بخشش او را ببخشش حاتم طائی تشبیه میکردند که هنوز دنیا نیامده بود.