خون فوران میزند هردفعه که هوا از ریههای او بیرون میآید صدای خشکی تولید کرده خون به اطراف پاشیده میشود. پساز آن مدتی دستوپا زده در خون خودش غوطه میخورد و هنوز جانش بیرون نرفته که سر او را جدا نموده بادش میکنند. — چشمهای سیاه و درخشان حیوان که تا چند دقیقه پیش، از زندگانی سرشار بود غبار مرگ پردهای روی آنرا میپوشاند و زبان از دهانش با کف خونین بیرون میآید بعد از آن شکمش را شکافته دلورودهٔ حیوان را بیرون میکشند. بوی پشگل و بخاری که در هوا پراکنده میشود و خون غلیظ گندیده که مگس و پشه روی آن پرواز میکنند منظرهای چرکین و مهیبی را نمایان میسازد.
قصابها تا بازوی خودشان را در روده و خون حیوان فرومیبرند پس از آن پوست او را جدا میکنند و بعد آن لاشههای لرزان حیوانات را با سرهای بریده و شقیقههای کبود و شکمهای پارهشده و جگرهای سرخ که اغلب داغ چوب و و تازیانهای که پیش از کشتن حیوان زدهاند روی گوشت او نمودار است در گاری به چنگک آویخته و یا روی اسب انداخته به دکانهای قصابی میفرستند. آنها این لاشهها را گرفته تکهتکه نموده دستها و پیشبند خود را از نو خونآلود مینمایند و این تکههای گوشت کشته شده فروخته میشود.
مردم شکم خودشان را پر از این گوشت مردار کرده در همهٔ خانهها هنگام خوراک بوی دلبهمزدن عضلات سرخکرده و پخته