حیوانات بما دست میدهد. ۲– اگر آدمیان اولیه باین کار تن در دادند از روی ناچاری فوقالعاده بوده است. ۳– نمکنشناسی، بربریت و هواپرستی از خوردن گوشت پیدا میشود. ۴– ساختمان بدن انسان برای گوشتخواری درست نشده.
«شما از اژدهای وحشی، یوز، پلنگ و شیران سخن میرانید و خودتان در ستمگری دست این جانوران را از پشت بستهاید چون که کشتار برای آنان خوراک بشمار میآید اما برای شما یک لقمهٔ لذیذ است و باید آنقدر ظرافت بکار ببرید تنفر آن را بپوشانید.»
پلوتارک از فلاسفهٔ یونان میگوید: «تو از من میپرسی چرا فیساغورس از خوردن گوشت جانوران پرهیز میکرده؟ اما من برعکس از تو سؤال میکنم کدام انسان اول جرئت کرد که گوشت مردار را به دهان خود نزدیک بکند... که سر سفرهٔ خود اجساد کشتهشده و لاشه استعمال بنماید و در شکم خودش اعضائی را غوطهور سازد که لحظهٔ پیش آواز برمیآوردند و غرش مینمودند و راه میرفتند و مینگریستند؟ چگونه چشمهای او طاقت دیدار کشتار را آورد؟ چگونه توانست خون گرفتن و پوست کندن و تکهتکه کردن یک جانور بیچارهٔ بدون دفاع را ببیند؟ چگونه توانست طاقت منظرهٔ گوشتهای لرزان را بیاورد؟
«جانورانی را که شما میخورید آنهایی نیستند که دیگران