داده که یک چیز آنقدر پستکننده مانند کشتار نمیتواند برای وجود انسان یک ضرورت حیاتی داشته باشد. زمانی با سرزنش و گاهی با لحن تند و خشمآلود یا ترحم و هنگامی با تصویرهای روشن و زننده یا بوسیلهٔ یک منطق محکم در اطراف قرون و سرزمینها دربارهٔ گوشتخواری قضاوت نمودهاند. نمونهٔ زندگانی آنان دلایل عقیدهٔ ایشان را تقویت میکند. زیباترین و دلیرترین و نافذترین آنها کسانی بودهاند که زندگانی آنان سبب مرگ دیگری را فراهم نمیآورده است.
چندی بعد علمای متصوفین و فلاسفه و مقدسین به این عقیده همراهی نمودند و امروزه نیز کرورها مردم برای ترحم نسبت بحیوانات و بواسطهٔ احترام خودشان از استعمال کوشت پرهیز مینمایند.
همه میدانند که اخلاق، علم و رفتار و عادات است و خوراک یک عنصر بزرگ زندگانی میباشد که تأثیر انکارناپذیری در اخلاق و روش انسان دارد، مثلی است بفرانسه که گویا از «کانت» گرفته شده[۱] میگویند: «بمن بگو چه میخوری بتو میگویم کی هستی.» این مطلب عین حقیقت است هرگاه خوراک حیوانات مختلفه را با طرز عادت و روش آنها بسنجیم خواهیم دید با عادات آنها تناسب و وابستگی نزدیکی دارد بیشتر
- ↑ Man ist was er isst.