و احتیاجات بدنشان است بخوبی تمیز داده و همان را میخورند ولیکن از این قانون جانوری که سرپیچی میکند آدمیزاد میباشد و گویا این حس در انسان متمدن وجود ندارد زیرا که دیده میشود هر گروهی از گلهٔ آدمیزاد خوراکی را برگزیده که اغلب متضاد دیگری است و از روی یک مدرک معینی پیروی نشده و همین نشان میدهد که انسان مانند سایر جانوران نمیتواند بخوراک خودش اعتماد داشته باشد. هیچچیز در زندگانی آنقدر مهم نیست مگر طرز خوراکی را که انتخاب کردهاند چون از خوراک است که همه ما پرتو زندگانی خود را میگیریم و تأثیر انکارناپذیری روی صفات ذهنی و قوای جسمانی ما دارد. تاریخ تمدن انسان نیز روی خوراک قرار گرفته عمدهٔ اغتشاشات، هجومها، جنگها، مهاجرتها، کینهورزی طبقات و شورش ممالک سر مسئله خوراک است.
چیزیکه اهمیت دارد باید دانست روی زمین ما که پر از محصولات طبیعی است با احتیاجات خودمان سنجیده و مابین خوراکهای رنگبرنگ بهبینیم کدام یکی از نقطهٔ نظر تغذیه طبیعیتر، اخلاقیتر و سالمتر و بالاخره بر سایر خوراکها برتری دارد. حیوانات را بسه دسته تقسیم کردهاند: گیاهخوار، گوشتخوار و همهچیزخوار. ظاهراً انسان خودش را در جزو دستهٔ سوم معرفی مینماید. ما میرویم از روی علوم فلسفه و طبیعت و مشاهدات عملی و غیره نشان بدهیم که او به خطا رفته است و خوراک سالم و طبیعی او نباتات میباشد و همین موضوع اصلی این رساله است.
پاریس ۱۸ مرداد ۱۳۰۶