حیوانات نمیگوید: سخت و درنده باشید فقط آنها را بسوی خوراک خودشان میکشاند و بایشان میگوید خودتان را بپائید...
این قانون درنده را آدمیزاد برای خودش درست کرده اگرچه برعکس آن نیز مشاهده میشود. اگر زندگانی بزور و قابلیت است هرگاه شیری را در باغ وسیعی بیندازند که در آنجا جانوری وجود نداشته باشد از گرسنگی جان میدهد و یا در جنگ که روی فلسفهٔ گردنکلفتی قرار گرفته جوانان ورزیده و خوشبنیه کشته میشوند و یکمشت سیاسیدان حریص و زرپرست و ناخوش در آخر کار استفاده مینمایند.
فراموش نکنیم آنچه زندگانی را زهرآلود میکند «جنگ برای زندگی»[۱] نیست اما کشمکش سر چیزهای پوچ و بیهوده است. هنگامیکه انسان از شادیهای دروغی و چیزهای مزخرف دست برداشت و این پرستش خونین سیم و زر را کنار گذاشت خواهد فهمید که مهمترین آخشیج زندگانی را طبیعت باو میدهد مانند روشنائی، هوا و آب و خوراک و غیره. همهٔ این کشتوکشتارها و حقهبازیها سر چیزهای بیخود است و کسی دیگر بخیال نمیافتد چیزی را برای خودش احتکار بنماید.
میگویند اطباء گوشت میخورند، عرق مینوشند و سیگار میکشند. اما در مدارس طب چه بدکترها یاد میدهند؟ آیا باو میآموزند که پیشبینی ناخوشیها را بنماید و از خطر آن
- ↑ The Struggle for life