این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
––
نمیشناسد
هنوز برگ
سوار حرف اول باد است
هنوز انسان چیزی به آب میگوید
و در ضمیر چمن جوی یک مجادله جاری است
و در مدار درخت
طنین بال کبوتر حضور مبهم رفتار آدمیزاد است
صدای همهمه میآید
و من مخاطب تنهای بادهای جهانم
و رودهای جهان رمز شاخه شاخه شدن را
بمن میآموزند
فقط بمن
و من مفسر گنجشکهای دره گنگام
و گوشوارهی گوهرنشان تبت را
برای گوش بیآذین دختران بنارس
کنار جادهی سرنات شرح دادهام
بدوش من بگذار ای سرود صبح وداها
تمام وزن تموج را
که من ادامهی آزاد آن فضاهایم
بدست من بسپارند ای مزارع ذرت
خضوع پیشرس خوشههای نارس خود را
و ای تمام درختان زیت خاک فلسطین
وفور سایهٔ خود را بمن خطاب کنید
باین مسافر تنها که از سیاحت اطراف طور میآید
و از حرارت تکلیم در تب و تاب است