متمدد دارد که جلوی تابش شدید آفتاب را میگیرد.
منزلی که برای من معین شده و در ته باغ است مرکب است از یک اطاق خواب و یک اطاق پذیرایی که هر دو نسبةً تمیزند.
۲۱ اکتبر=۲۶ صفر
امروز نخستین باری است که من باید در قصر سلطنتی به حضور اعلیحضرت برسم و من در این باب به زحمت بزرگی گرفتار شدهام زیرا که نمیدانم با چه لباسی باید شرفیاب شد، تا به حال اطبای سلف من بدون استثنا به رسم جاری و به ادب ایرانی با کلاه و بیکفش به حضور میرفتند. کندن کفش برای من سخت دشوار بود اما چون نظامی هستم و لباس نظام در بر داشتم کلاه خود را میتوانستم بر سر داشته باشم. تصمیم گرفتم که با لباس نظامی و کلاه بر سر با چکمه شرفیاب شوم و اگر در باب کفش ایرادی به من شود بگویم که برپا داشتن چکمه نیز از لوازم نظامی بودن است و من نمیتوانم آنها را پیش مردم بیرون بیاورم زیرا که در این صورت باید شلوار خود را هم که از پایین به آنها بسته است پیش چشم همه بکنم.
بههمین حال روز ۲۵ صفر بر سر سفرۀ نهار شاه حاضر شدم و دیدم که بیشتر نظر حاضرین به لباس من است و کمتر به چکمۀ من توجه دارند. شاه هم از دیدن لباسی که پوشیده بودم تبسمی آشکار نمود و من راحت شدم و مسألۀ حفظ کفش در مواقع شرفیابی برای من حل شد.
۲۳ اکتبر=۲۷ صفر
روزهای اولی را که تازه به طهران رسیده بودم غیر از حاضر شدن به سر خدمت به دید و بازدید نمایندگان سیاسی و اعضای خاندان سلطنتی با اعیان و صاحب منصبانی که با دربار رفت و آمد دارند و من ایشان را در آنجا میبینم گذراندم.
اکثر وزرای مختار خارجی مقیم طهران را قبلاً میشناختم مثلاً سفیر عثمانی خلیلبیک که مردی خوش معاشرت است سابقاً در دربار نیکلا امیر قراطاغ مقیم بود و من او را در آن وقت که فقط عنوان فرستادۀ سلطان را داشت در آنجا شناخته بودم و تمام