اول اوت = ۷ محرم
وجود یک پل آباد و یک کاروانسرای قدیمی به ما فهماند که از این محل راه بزرگی میگذرد. این راه جادۀ مستقیم اصفهان به همدان یعنی به اکباتان پایتخت قدیم دولت ماد است.
در این نزدیکیها امامزادهای است که در میان قبرستانی بنا شده و در اطراف آن ساکنی دیده نمیشود. این محل قبرستان شهر کهنهای است که باد آثار آن را در زیر خاک و شن مستور کرده. این شهر کهنه همان دیزآباد است که افاغنه آن را ویران ساختند.
بعد از بیست دقیقه سربالایی در ابتدای سرزمین مرتفعی که طرف شمال آن باز است به قریۀ دیزآبادنو که اطراف آن موستان فراوان داشت رسیدیم. قریهای است بالنسبه تمیز مخصوصا چون کثافت در تمام آبادیهای ایران امری عادی است پاکیزگی این آبادی نظر ما را بسیار جلب کرد.
چون راه خود را ادامه دادیم و از یک عده تپههای افقی و دشتهای هموار و ناهموار و از میان کوههای خشک که احجار آنها از انواع سنگ لوح بود بدون زحمت زیاد گذشتیم به قریۀ زیبای جیریاد وارد شدیم. جیریاد محلی مصفی و در درختان سبز غرقه است و در میان زمین گداخته از آفتاب اطراف نمایشی مخصوص دارد. لطافت هوای این محل نتیجۀ وجود کوههایی است که از آنها بادهایی از جانب جنوب و مغرب برمیخیزد و در زمستان آب فراوان و در تابستان رطوبت کافی به آن میدهد.
۲ اوت = ۸ محرم
پس از آن که در ظرف چند دقیقه از گردنهای عبور کردیم به دشت وسیع ساروق قدم گذاشتیم.
ساروق سابقا حاکنشین محال فراهان بوده و قبل از آن که سلطانآباد را قریب نود سال پیش بسازند مرکز تجارت و بافت قالی محسوب میشده. اگرچه امروز هم باز در ساروق قالی بافته میشود ولی دیگر این آبادی نمیتواند با سلطانآباد از این جهت همچشمی کند.
اردوی ما را دو فرسخی ما بین آبادیهای نظامآباد و آهنگران زده بودند. عدهای