برگه:3 Sal Dar Darbar-e Iran.pdf/۳۰۱

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
فصل هفتم: مراجعت به فرانسه، گیلان
۳۰۵
 

کشتی‌های شرکت قفقاز و مرکور[۱] قدم گذاشتم و ساعت هشت شب به طرف باکو حرکت کردیم و در این حال انزلی از دور در چشم ما حکم سرابی زیبا را داشت.

۴ و ۵ نوامبر = ۱۳ و ۱۴ ربیع‌الثانی

دریا کاملا آرام است و منزل اول ما آستار است که تقریبا در سرحد قرار گرفته بعد لنکران است که باید آن را «نیس» سواحل بحر خزر دانست، در طرف چپ آن کوه‌هایی است مستور از جنگل که زیبایی آنها به حد کمال است، وقتی که آفتاب بر آنها می‌تابد دره‌های کوه به شکل خطوط کج محوی که با یکدیگر متساوی نیستند نمودار می‌شوند و موقعی که آفتاب غروب می‌کند همه به یک رنگ متحد درمی‌آیند و از آن میان خط الرأس آنها در وسط آسمان سرخ فام مغرب یا کمال وضوح آشکار می‌شود.

قلۀ سولان با این که خیلی دورتر است از عقب آنها سرکشیده و به علت ارتفاع زیاد خود که ۴۸۲۰ متر است بر تمام کوه‌های این سلسله سرآمد محسوب می‌شود.

لنکران که بین کوه و دریا اتفاق افتاده موقعی بسیار خوب دارد و مردم آن بدون آن‌که محتاج باشند سفری دور و دراز کنند در هر فصل از لذایذ آن متنعم‌اند به این معنی که زمستان‌ها را در ساحل دریا به سر می‌برند و تابستان‌ها را در پناه یکی از دره‌های پر سایۀ کوه‌های مجاور.

خانه‌های اینجا در میان باغات مخفی است چنان که از کشتی فقط خانه‌های لب آب را که همه شکلی مستدیر دارند و برجی روبه‌روی آنها نمایان است می‌توان دید.

بعد از آن که به ملتقای دو رودخانۀ کورا و ارس رسیدیم کشتی کرنیلف پشت کوه ساحلی را پیمود که پست و هموار و یک‌نواخت بود و مدتی طول کشید تا در نیم ساعت بعد از ظهر روز ۱۴ ربیع الثانی در میان گردوغباری آمیخته به بوی کارخانجات تصفیۀ نفت به باکو نزدیک شدیم، تا مدتی تشخیص خانه‌های دودزدۀ شهر از زمین لم یزرع اطراف ممکن نمی‌شود فقط وقتی که به بندر نزدیک شدیم آنها را از یکدیگر تمیز دادیم. پیاده شدن ما به بندر در ساعت دو بعد از ظهر صورت گرفت.


  1. Mercure et Caucase