۱۲ نوامبر = ۲۱ ربیعالثانی
قفقازیه را از ساحل بحر خزر تا ساحل بحر سیاه در سی و سه ساعت با راه آهن طی کردیم به این معنی که قطار ما که ساعت یازده شب از باکو حرکت کرده بود پس فردا صبح در حدود ساعت ۸ به باطوم رسید. تا گنجه درۀ نهر کورا که پیوسته ارتفاع پیدا میکند چیز دیدنی ندارد و جز دشتی مردابی چیزی دیگر نیست حتی تا تفلیس هم منظرهای جالب دیده نمیشود.
قبل از فرا رسیدن شب بار دیگر تفلیس را دیدم، این شهر که در این موقع در زیر پردهای از ابر پوشیده و بخار دور آن را گرفته و در طول درۀ عمیق کورا به طوری که تمیز آن درست ممکن نمیشد کشیده شده بود خیلی با تفلیس روشنی که در اواخر تابستان سال ۱۳۰۷ دیده بودم فرق داشت.
پیش از آن که در درۀ تماشایی که بین مسیر رودخانههای بحر خزر و بحر سیاه فاصله است وارد شویم ظلمت شب فضا را فرا گرفت و ممکن نشد مناظر راه را که در پهلوی کوه پر از جنگل قرار داد و ما از آن میگذشتیم ببینیم.
از بعد از آن که روسها قارص را از عثمانیها گرفتهاند باطوم جانشین بندر پتی شده چه لنگرگاه آن از لنگرگاه پتی بهتر است ولی سرزمین آن ناسالمتر و آب و هوای آن به علت گرمای مرطوب تابستان به همان اندازه موذی است.
عدد جمعیت باطوم اگر چه رو به افزایش است ولی از ۱۰۰۰۰ نفر تجاوز نمیکند، نقشۀ شهر را خیابانبندی کردهاند ولی هنوز در تمام خیابانهای آن خانه ساخته نشده. باغ عمومی زیبایی در این بندر در کنار دریا هست که شبها اعیان شهر در آنجا به گردش میآیند.
از ۱۴ تا ۲۳ نوامبر = از ۲۳ ربیعالثانی تا ۳ جمادیالاول
صبح ۲۳ ربیع الثانی به کشتی کامبوژ[۱] که از کشتیهای شرکت مساژری ماریتیم[۲] است سوار شدیم و ظهر در حالی که هوا خوب و دریا آرام بود حرکت کردیم.
از آنجا که از موقع لنگر انداختن این کشتی به بندر باطوم تا زمان حرکت آن چند نفر