برگه:Archive of Šarq magazine.pdf/۱۰۸

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۱۲
عمارهٔ مروزی

و وقایع بعد از آن پادشاه تا سال ۷۴۳ که سال اتمام نسخهٔ دومی این کتاب است.

مؤلف این کتاب در تألیف مجمع‌الانساب از تواریخ گذشته استفاده‌های بسیار کرده مخصوصا تمام یا قسمت عمدهٔ کتاب تاریخ آل سبکتکین تألیف ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی (۳۸۶-۴۷۰) مورخ معروف را که امروز فقط جزئی از آن باقی است در دست داشته و در ذکر تاریخ غزنویان مخصوصاً سلطان محمود و پسرش مسعود عین کلام بیهقی را نقل مینماید. از آنجمله شرحی در شعردوستی سلطان محمود و مقدار صلاتی که بشعرا میداده در کتاب خود آورده است که در هیچیک از تواریخ معروف نیست و احتمال قوی دارد که مؤلف مجمع‌الانساب این فصل را هم از تاریخ بیهقی برداشته باشد و اگر بیم آن نبود که مقاله دراز شود تمام آن فصل را در اینجا ذکر میکردیم. قسمتی از آن فصل که مربوط بعماره شاعر موضوع بحث ماست بقرار ذیل میباشد:

«و در دوستی قول تا بحدی بود [یعنی سلطان محمود] که شاعری بود در مرو و نام او عماره و او هرگز از مرو بیرون نیامده بود اما شعری که گفتی خوب بود و روزی رباعی گفت و بامیر محمود فرستاد بغزنین پیش غلامی از غلامان امیر و گفتی که سلطان را [هرگاه] وقت خوش باشد ده و آن غلام فرصت نگاه میداشت تا وقتی بشراب خوردن نشست و بحث در رباعیها میرفت و هرکس رباعی میخواندند و آن غلام آن رباعی بدست سلطان داد و آن رباعی اینست:

  بنفشه داد مرا لعبت بنفشه قبای بنفشه بوی شد از بوی آن بنفشه سرای‌