Sauvage اصلش از لاتین گرفته شده است. در زبان لاتین Silvaticus بوده است. Silva یعنی جنگل. در قاموسها کلمهٔ Silvaticus را اینطور شرح میدهند:کسیکه در جنگل زیست کند و بماند. ابتدا حیوانات وحشی مصداق اولی این کلمه بودهاند و بعد در مورد اشخاص وحشی استعمال شده است. انسان وحشی هم مانند حیوانات در جنگلها و توی مغازهها زیست میکرده و دارای تربیت اجتماع نبوده و باین جهة تمام حرکات و اطوارش غیر از حرکات و اطوار مردم متمدن شهری بوده است.
شخصی که بشرح فوق خارج از محیط و عادات یکمشت مردم شهری زندگی میکرده و گاهی هم از دست آنها فرار مینموده باو وحشی میگفتهاند.
ولی یکنوع وحشیهای دیگر در مملکت ما پیدا میشود: کتابخوانهای ایران هم وحشی هستند. تعجب نکنید، این حقیقی است غیر قابل تردید. کتاب یا مجله و روزنامه و مقالات سودمند و شاهکارهای ادبی صرف میکنند در این شهر و این مملکت مردمی هستند وحشی! غالب علائمی که برای وحشی ذکر کردیم در آنها جمع است. اینها با کسی معاشرت نمیکنند، تنها زندگی می کنند، از جامعه و اجتماع گریزانند. از افراد بد جامعه وحشتی آمیخته بنفرت دارند، تک راه میروند، از کوچهها و خیابانهای وحشی یعنی بیجمعیت عبور و مرور مینمایند و بالاخره قیافه آنها برای مردم شاید مکره و قیافه مردم برای آنها حتما زنده است.
ولی این دسته از مردم که در اینجا بنظر وحشی میایند در میان سایر ملل عزیز و محترم هستند.
چرا اینطور شده است؟
این قسمت دوم مقاله ما است. قسمت فلسفی و پسیکولوژی آن.
شخص کتابخوان که با آثار بزرگان و نویسندگان توانا سروکار دارد همیشه احساسات و افکار و وجدان و تمایلاتش روی دو زمینه اساسی پرورش مییابد: عشق بخوبی و خوبها- نفرت از بدی و بدها-شیفته اخلاق پاک و دشمن دژخیمها است. نتیجه خواندن کتاب خوب ایجاد همین افکار و احساسات است. غیر از این نیست.
یکفنر نویسنده متفکر از آغاز کتابی که تألیف میکند تا بآخر آن سعی دارد در قیافههای متعدد مظاهری از بد اخلاقی و خوش اخلاقی، جنایت و عدالت،