برگه:Archive of Šarq magazine.pdf/۲۱

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۲۱
مجله شرق


تقوی باشد جامعه باید بر تقوی بنا شود و ملاحظه جمال و استفاده از فنون مستظرفه را برای ترویج و برانگیختن تقوی لازم بشمارد.

متاسفانه کتابی که مجموعه افکار پلتیکی اوست بسیار تحریف یافته و پس از وی فصولی بان افزوده‌اند بطور کلی ملاحظه اجمالی است بر قوانین و رسوم سیاسی ملل قدیمه و هرچند نتیجه روشنی بدست نمیدهد ولی روش افکار مسایل بحکومت اشرافی است اگرچه از این نقطه نظر هم بافراط افلاطون نمیرسد

معرفت الروح و ما بعد الطبیعه ارسطو از تضاد و ابهام خالی نیست در حالتیکه نفس را فناپذیر میداند برای هر شخصی روحی فناناپذیر قائل میشود. از خواص مذهب او انفکاک جسم و روح است که یکدیکر را تکمیل مینمایند حرکت را ابدی میداند ولی اولین محرک را بی‌حرکت میکوید. روح خود بخود حرکت ندارد زیرا که هرچه در حرکت است یک محرک خارجی لازم دارد نخستین محرک عالم خود ساکن است زیرا که هیچ چیز نمی تواند آنرا بحرکت درآورد از جسم و از ماده عاری است زیرا که در اینصورت بحرکت در میامد و این محال است هیچ کمیتی ندارد زیرا که اگر میداشت آن کمیت یا متناهی بود یا لا یتناهی اگر متناهی می‌بود چگونه دارای حرکت لا یتناهی و نامحدود میشد و اگر لا یتناهی بود حقیقت نداشت زیرا که کمیت لا یتناهی امکان‌پذیر نیست.

پس ثابت شد که کمیت ندارد و معذلک نامحدود است این