بقلم آقای عرفان
تاریخ فلسفه
مقدمه
فلسفه و فیلسوف -در انسان قوهای وجود دارد که او را برای گنجکاوی و پیدا کردن ریشه حوادث و علل وقایع برمیانگیزاند. این قوه نیرومند و این حس کنجکاوی همیشه ویرا بجستجوی حقیقت فرستاد، و برای شناختن اساس موجودات و روابطی که آنها را بیکدیکر مربوط میسازد ساعی نموده است
دنیای حیرتآمیز و پر از اسرار در مقابل انسان معمائی است که همواره خواسته است به نیروی عقل و کمک فکر آنرا حل نماید. این جستجو و این سعی و این خواستن را «فلسفه» میگویند. فلسفه و فیلسوف از دو کلمه یونانی «فیلوس»[۱] که بمعنی دوستدار و «سوفیا»[۲] که بمعنای حکمت است ماخوذ شده و معنی فیلسوف دوستدار حکمت بوده است:
شخص حکیم را «سوفوس»[۳] -که «سوفیست»[۴] و باصطلاح ما سوفسطائی از آن مشتق است-میکفتهاند و چون سقراط ظهور کرد خودش را فیلسوف یعنی دوستدار حکمت نامید تا فیلسوفغ از سوفسطائی تشخیص داده شود زیرا خویش را بمردم عرضه داشته و مانند مال التجاره میفروختند