برگه:Archive of Šarq magazine.pdf/۸۲

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۱۸
دریای شمال

از اشعار هانری هاین آلمانی

دریای شمال.

-۱-

دریا را مرواریدهای فراوان و آسمانرا ستارگان بیشمار است، اما قلب مرا جز عشق متاع دیگری نیست.

دریا بیکنار و آسمان لایتناهیست، اما قلب من از آن هر دو بزرگتر و عشق من از مرواریدها و ستارگان آنها تباناک تر است..

ای دخترک جوان این قلب من از آن تست، قلب من و دریا و آسمان یکباره در عشقی پدید آمده‌اند.

-۲-

دلم میخواست لب بر این ستارگان زیبائی که در فضای فیروزه‌گون آسمان میدرخشند گذاشته، بوسهٔ آبداری از آنها بربایم و سیل اشک جاری کنم!

این کواکب تابناک چشمان جانانه من هستند که از طاق لاجوردی آسمان بمن چشمک میزنند و با هزاران ناز و کرشمه مرا سلام عاشقانه میفرستند.

ای چشمان زیبا و ای اشعهٔ مهربان، زودتر مرا بکشید و روح مرا سعادتمند کنید تا بتوانم مالک شما و این سپهر بلند شوم!

-۳-

در خوابگاه محقر کلبهٔ خود افتاده‌ام، امواج دریا و افکار عاشقانهٔ من برایم لای‌لای میخوانند، از دریچهٔ سقف