برگه:Archive of Šarq magazine.pdf/۸۵

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۲۱
مجلهٔ شرق

آسمان‌پیما.

اثر طبع

  هنر پذیر که گیتی بود بکام هنر جهان دگر شد و آئین روزگار دگر.  
  بچشم کیهان ایدون عزیز گشت عزیز اگرچه لختی ناچیز و خوار بود هنر.  
  همان جهان که ستم پیشه بود و علم‌شکن کنون بداد گرائید و شد هنرپرور.  
  کنون بود خطر مردمان بدانش و دین اگرچه بد خطر مردمان بسیم و بزر.  
  هر آن خطر[۱] که بسیم و زر است ناپایاست بجاستی چو بدانش بود هماره خطر.  
  چو سود از آن خطرستی که دزد زشت نهاد چو دست یافت بنگذاردش بجای اثر؟  
  تنیست بجان آنکش روان دانش نیست مر این حدیث بگیتی فسانه گشت و سمر  
  گر این روان سپهری ترا به پیکر نیست بخاک تیره نهان باد مر ترا پیکر!  
  امید مگسل زنهار اگر نخستین بار همی نهال امید تو بر نیارد بر.  

  1. بزرگی