برگه:Archive of Šarq magazine.pdf/۹۳

این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
۲۹
مجلهٔ شرق

راجع به آنها صحبت میکند میگوید: «من زنها را مخلوقی بسیار زیبا ولی پست میدانم، بعقیده من همانقدر که در مجالس زنها کوچک و ناچیزند در پای سفره و محافل ضیافت نیز کوچکند.. من زنها را کودکان رشدکرده‌ای میدانم.»

در سنه ۱۸۱۵ دختری موسوم به میلبانک را که از یک فامیل نجیب متوسط الحال و دارای اخلاق ستوده و حمیده بود، بحبالهٔ نکاح درآورد و سال بعد دختری از او متولد شد ولی چون از ابتدا رشتهء عشق و محبت مابین آنها مستحکم نبود و بعلاوه اخلاق تند و زندگانی غیر منظم شاعر دختر جوانرا بستوه آورده بود لهذا کمی بعد از تولد فرزندشان میلبانک بخانهٔ پدر خود رفته پیغام فرستاد که دیگر نزد بایرن مراجعت نخواهد نمود-این افتراق و جدائی بین زن و شوهر تأثیر سوئی در اذهان عمومی کرد و همه تقصیر را بگردن بایرن گذاشتند و در اندک مدتی حس انزجار و بدبینی مردم نسبت بشاعر بدرجهء رسید که دیگر از ترس استهزاء و سخریه جرئت نمیکرد به تاتر خانها و مجالس عمومی وارد شود. منظومهٔ وداع را بعد از جدائی از زنش خطاب باو نوشته و در بعضی ابیات آن بقدری سوز و گداز و شکوه کرده است که انسانرا واقعا متأثر میسازد.

بعد از این واقعه الیمه که باعث بدبختی و بدنامی شاعر جوان گردید بایرن دیگر نتوانست در وطن خود بماند و در سنه ۱۸۱۶ با قلبی شکسته و خاطری پر از یأس و حرمان برای