برگه:CharandVaParand.pdf/۱۱۶

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
'

مطالب دیگر برای ارشاد عوام و محمول بر حکمتی باشد، اما بعد زود ملتفت میشدم که این از وسواس شیطان است که میخواهد عقاید مرا سست کند آنوقت زود دو دفعه استغفار میکردم و یکدفعه میان انگشت شست و سبابه‌ام را گاز میگرفتم و دوسه دفعه تف تف میکردم واز گیر شیطان لعنتی خلاص میشدم.
اما حالا دیگر بدون یک ذره تردید میفهمم که راستی راستی دنیا رو بترقی میرود و بنی نوع انسان روز بروز بمحبت و مودت نوعی و انتشار عدالت مطلقه در دنیا میل میکنند و ازین معلوم میشود که واقعاً بکروز دنیا پر از عشق و محبت و تسویه و عدالت کلی شده «دوره طلایی» شعرا برمیگردد .
برای اثبات این مدعا مجبورم که مثالی برای شما بیاورم که قدری مطلب واضح‌تر بشود.
در زمانهای طفولیت در «برلن» یک روز تعطیل صنیع- الدوله از مدرسه بیرون آمده بحوالی شهر بگردش رفت، هوا خبلی سرد و بقدر بکوجب هم برف روی زمین نشسته بود خود صنیع- الدوله هرچند لباسهاش کوک بود اما باز احساس سرما را بخوبی میکرد. یکدفعه دید که صدای سوت «ماشین» بلند شد و پشت سرش سر و کله «لوکوموتیف» بادویست و پنجاه و پنج اطاق وهفت هزار و پانصد و نود و یک نفر مسافر نمودار گردید.

صنیع‌الدوله گذشته از اینکه از تماشای این منظره غریب خیلی خوشش آمد بفکر عمیقی هم فرو رفت ، در آن عوالم بچگی بخودش میگفت که ببینی این مسافرها از کجا می‌آیند؟ از چین؟ از ماچین ؟ از جابلقا جابلسا؟ نزدیکهای کوه قاف؟ خدا میداند، اما ببینید که چطور درین هوای سرد اطاقهاشان گرم، ناهار و

۱۱۴