۲۰ اردیبهشت ۱۳۱۰
آستارا
لادبن عزیزم !
اول قدری از کار و حقوق خودم بنویسم که ازمن پرسیده بودی . چند
روز قبل از اینکه این ۲۵ تومان برسد من از چنگ بیپولی خلاص شده بودم
ولی مطابق حکم به من حقوق ندادند . اصل حقوق من به امضاء خود وزیر
٤٦ تومان بود . بعد از چند ماه انتظار روزنامهها برای من میخواندند که
اضافات ۳۰۹ اساس ندارد و این مبلغ یکدفعه به ۳۸ تومان تنزل کرد . يك
تومان را حق تدریس حساب کردند که در ثانی قرار آن داده شود . يك ماه آن
به عنوان اینکه حقوق ماه اول را معمولا ضبط میکنند، ضبط شد. بیست روز
را هم در موقع پرداخت، بدون عنوان، دانستم که نباید گرفت. رویهم رفته پس
از کسر تقاعد وساير حرف ها حاصل پنج ماه و نیم کار پائیز وزمستان من بیش
از ۱۳۹ تومان نشد .
این حقوق من بهيك ريسمان سروته پوسیده شبیه بود و من نمیدانستم ، بعد که احتیاج مادی فشار آورد و دست به آن زدم این ریسمان ازهم گسیخت . ولی چون مقصود من ترقی با این قبیل چیزها نیست، بلکه بهر نحو که ممکن