این برگ همسنجی شدهاست.
نور
میزان/۱۳۰۰
مادر عزیزم
چرا از حالات خودتان دیردیر مینویسید؟ مگر کسی را نمیتوانید پیدا کنید که مکتوبات شما را به اهل ولایت بدهد بیاورد؟ بعد از این زودتر چیز بنویسید.
در مکتوب سابق خودتان – که بتوسط باباخانلر فرستاده بودید – مینویسید: «بهجت در آب افتاد بیرونش آوردیم و فردای آن روز برهاش را مار زد و کشت.» باز با یک طرز مؤثر شرح داده بودید که برای برهاش خیلی غصه میخورد. من هم از این پیشآمد، که این بچهی کوچک را صدمه زد، خیلی متأثرم. حیف که برهها بزرگ شدهاند و خودم هم برهیی ندارم که بفرستم. از قول من به او دلداری داده بگوئید غصه نخور وقتی که به شهر آمدم چیز قشنگ و خوبی برایت میخرم!
چند جلد «رنگ پریده» را با بعضی چیزهای دیگر که نوشته بودم بفرستید. شما و خویشان همیشه سالم و خوشبخت باشید.
نیما
۹