برگه:Gharbzadegi.pdf/۱۲۹

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
خری در پوست شیر، یا شیر علم؟۱۲۷
 

غرب را فقط در کتاب‌های فرنگی و غربی می‌توان جست؛ امّا یک غرب‌زده که کاری به اساس فلسفه‌ی غرب ندارد؛ وقتی هم بخواهد از حال شرق خبری بگیرد، متوصّل به مراجع غربی می‌شود و از این‌جاست که در ممالک غرب‌زده، مبحث شرق‌شناسی(که به احتمال قریب به یقین انگلی است بر ریشه‌ی استعمار روییده) مسلّط بر عقول و آراست و یک غرب‌زده، به جای این‌که فقط در جست و جوی اصول تمدّن غرب به اسناد و مراجع غرب رجوع کند، فقط در جست و جوی آن‌چه غیر غربی است، چنین می‌کند. مثلاً در باب فلسفه‌ی اسلام، یا درباره‌ی آداب جوکی‌گری هندوها، یا درباره‌ی چگونگی انتشار خرافات در اندونزی، یا درباره‌ی روحیّه‌ی ملّی در میان اعراب... و در هر موضوع شرقی دیگر، فقط نوشته‌ی غربی را مأخوذ و ملاک می‌داند.

این‌جوری است که آدم غرب‌زده، حتّی خودش را از زبان شرق‌شناسان می‌شناسد! خودش – به دست خودش – خودش را شییی فرض کرده و زیر میکروسکپ شرق‌شناس نهاده و به آن‌چه او می‌بیند، تکیه می‌کند، نه به آن‌چه خودش هست؛ و احساس می‌کند و می‌بیند و تجربه می‌کند و این دیگر زشت‌ترین تظاهرات غرب‌زدگی است.[۱] خودت را هیچ بدانی و هیچ بینگاری و


  1. به عنوان تازه‌ترین نمونه در این باره مراجعه کنید به مقاله‌ی «در محضر عارف ایرانی» به قلم «یان ریپکا» در شماره‌های اوّل تا سوم مجلّه‌ی «راهنمای کتاب» فروردین تا خرداد ۱۳۴۲. مقاله‌ای است پر از تجلیل در کشف شیخ شمس العرفا و کراماتش و الخ... و یادتان باشد که این حضرت «یان ریپکا» به عنوان مترجم، دنبال