برگه:Gharbzadegi.pdf/۱۷۶

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۱۷۴غرب‌زدگی
 

شکست نطر بوقی در عهد دقیانوس، که آخر معلوم نشد چرا از این سوی عالم به آن سو لشکر کشید؟!... و آخر چرا ملل شرق نباید به دارایی خویش بیدار و بینا شوند؟ و چرا فقط به این عنوان که ماشین غربی است و ما از اقتباسش ناچاریم، تمام دیگر ملاک‌های زندگی غربی را نیز بگیرند و جانشین ملاک‌های زندگی و ادب و هنر خود کنند؟ چرا علامت اختصاری یونسکو، باید به شکل ستون‌های یونانی آکروپول باشد؟ و نه مثلاً به صورت گاو بال‌دار آشوری یا ستون معابد «کارناک» و «ابوسنبل» مصر؟ یا چرا نباید ملل شرقی، آداب خود را بر مجابع بین‌المللی عرضه کنند؟ مثلاً بازی‌های ملّی خود را در المپیادها؛ مثل رقص و تیراندازی و ریاضت (به آن معنی که در «یوگا» هست)... بگذرم.

مشکل دیگر از مشکلات اجتماعات غربی، این‌که علاوه بر آدم‌های سر به زیر و پا به راه که می‌سازد – به قصد خدمتکاری ماشین – آدم‌های نوع جدیدی هم می‌سازد که می‌توان «قهرمان‌های از پیش ساخته» به ایشان گفت، عین خانه‌های از پیش ساخته. در وجود ذی جود ستارگان سینما، یا در سرنشینان موشک‌های فضانورد و این البتّه منطقی هم هست. وقتی همه‌ی مردم را سر و ته یک کرباس کردی که هیچ کدام، هیچ سر و گردنی از دیگران برتری ندارند چاره‌ای نیست جز این‌که گاه‌به‌گاه، با یک قهرمان از پیش ساخته این یک دستی در ابتذال بشری را بشکنی و نمونه‌ای بدهی تا نومیدی یک سره نباشد.


    که «آریا برزن» که بود و در «تنگ تکاب» فارس (یا نمی‌دانم در کجای دیگر می‌توانست باشد؟) در مقابل اسکندر و سربازانش چهه رشادت‌ها و چه جان‌بازی‌ها؟