تجارتخانههای «ژنوا» و «ونیز» را پسِ پشت. و آنوقت به عنوان عالم اسلام با که میجنگیدند؟ نه با مجموعهی ممالک اسلامی؛ بلکه فقط با ممالیک مصر، دستنشاندههای دور افتادهی خلافتی که داشت بر باد میرفت. گمان نمیکنم حتّی سعدی به عنوان داوطلبی برای جهاد با کفّار در آن خندق طرابلس اسیر شده باشد. آن روزها در این سوی عالم اسلام هیچ کس را غم این نبود که خطر را ببیند و دست از بازیچهی کودکانهی ملوک طوایف بردارد. یا از بحث دربارهی حدوث و قدم قرآن به خاطر کوبیدن حریف، چشم بپوشد. گذشته از اینکه ایلغار مغول، چنان دنیای اسلام را در ویرانگی یک دست کرده بود که حتّی میدانی نمانده بود تا مردی در آن سربیفرازد.
در چنین روزگاری بود که «مارکوپولو» در واقع به سفارت پاپ و در ظاهر به تجارت، تمام این صحنهی ویران شده را «لمن الملک» گویان میپیمود و به تهنیت خان خانان میرفت که جادّهی نفوذ بازرگانان ونیز را چنین کوفته بود. فوریترین نتیجهی رفت و آمد این ونیزی، سر و سامان یافتن راههای ابریشم و ادویه بود که قصرهای ونیز، به ازای آنها صحنهی رومئو و ژولیت میشد. «در نتیجهی مساعی ایلخانان مغول و تجّار ونیزی دو راه عظیم باز شد. یکی راه ارمنستان کبیر(تبریز، خوی، منازگرد، ارزنة الروم، طرابوزان) و دیگر راه ارمنستان صغیر(تبریز، ارزنة الروم، سیواس، اسکندرون)...»[۱] امّا فتح
- ↑ «مطالعاتی در باب بحرین و جزایر و سواحل خلیج فارس، به قلم عبّاس اقبال، چاپ تهران، ۱۳۲۸، صفحهی ۵۰.