برگه:Gharbzadegi.pdf/۷۰

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۶۸غرب‌زدگی
 

بختیاری[۱] راه می‌افتد تا با کمک مجاهدان تبریز و رشت، به فتح تهران برود! و اگر مشروطه‌ی ما نیم‌بند است، به همین علّت هم هست که «خان»ها به پشتیبانی از نهضتی برخاستند که در اصل «خان خانی» را نفی می‌کند. بله. به این طریق سر ما آن‌قدر گرم به مشروطه و استبداد است تا جنگ اوّل بین‌الملل درمی‌گیرد؛ امّا کمپانی به نفت رسیده است و دریاداری انگلیس که رسماً صاحب امتیاز نفت جنوب شده است، حالا دیگر سوخت مطمئن خود را دارد.

می‌بینید که من تاریخ‌نویسی نمی‌کنم. استنباط می‌کنم و خیلی هم به سرعت. دلایل و وقایع را خودِ شما در تاریخ‌ها بجویید.

بعد در حدود سال ۱۳۰۰ خودمان(۱۹۲۰ میلادی) جنگ تمام شده است و صاحبان کمپانی، اکنون فاتح‌اند و کوره‌ی جنگ فسرده و ناچار مصرف خارجی نفت کم شده و باید مشتری نفت را در بازارهای داخلی نیز جست. پس باید حکومت مرکزی مقتدری سر کار باشد تا همه‌ی راه‌ها را امن کند و راه‌بندها برداشته شود و تانکرهای نفت، به راحتی بتوانند تا قوچان و خوی و مکران بروند و باید بتوان در هر ده کوره‌ای پمپ بنزین ساخت و مهم‌تر از همه


  1. یادتان باشد که یکی از سهام‌داران شرکت نفت B_P سردار اسعد بختیاری بود. هم‌چنان که مشیرالدوله(نصرالله خان). و اگر این سردار اسعد را در زمان رضا شاه سر به نیست کردند، آیا گمان نمی‌کنید که لابد او هم مثل شیخ خزعل که در خوزستان دعوی‌های ارضی داشت، در قشلاق نفت‌خیز ایل بختیاری دعواهایی داشته و مزاحم حکومت وقت بوده؟ و باز درست هم‌چنان که حیات داوودی‌ها نسبت به خارک دعواهایی داشتند و به این مناسبت تیرباران شدند...؟ برای کشف این مسایل، رجوع کنید به «طلای سیاه یا بلای ایران»، به قلم ابوالفضل لسانی.