برگه:Gharbzadegi.pdf/۸۰

این برگ هم‌سنجی شده‌است.
۷۸غرب‌زدگی
 

«بورژوازی» تازه به دوران رسیده صنایع خوراکی است(قندسازی، بیسکوییت، روغن نباتی، کمپوت، شیر پاستوریزه) و صنایع ساختمانی(سیمان‌سازی، آجرپزی‌های لوکس، موزاییک و الخ...) و صنایع پوشاکی(پارچه‌بافی، تریکو!، جنرال مد، و الخ...) تازه با چنان قحطی زده‌هایی با فقر غذایی مزمن چند قرنه که ماییم، همین نیز خود قدمی به پیش است. چنین قحطی زده‌ای که یک عمر در ده، نان و دوغ خورده، در شهر شکمش را که با ساندویچ سیر کرد، سراغ سلمانی و خیّاطی می‌رود، بعد سراغ واکسی، بعد سراغ فاحشه‌خانه. حزب و جمعیّت که ممنوع است، کلوپ و ای حرف‌ها هم که چه عرض کنم، مسجد و محراب هم که فراموش شده و اگر نشده، همان در محرّم و رمضان کافی است و به جای همه‌ی این‌ها، سینماها هستند[۱] و تلویزیون و مطبوعات که هر روز اطوار فلان ستاره‌ی سینما را بر سر و روی هزاران نفر از اهالی غیور شهرها


  1. «سینما در ردیف موادّ مخدّره و سیگار در ایران پناهگاه فراریان از نگرانی، از خانه و خانواده، فراریان از مدرسه و محرومیّت‌های جنسی و دیگر محرومیّت‌ها شده است. تنها در تهران، مردم سالی سی و سه میلیون بار به سینما می‌روند و از این بابت پانصد ریا‌ل می‌پرازند...» نقل از «مجلّه‌ی مسایل ایران» آذر ماه ۱۳۴۲، از عنوان مقاله‌ی «سینما و مردم از یکدیگر چه می‌خواهند؟» در همین مقاله چند جمله از «کتاب ایران» که گزارش شانزده تن متخصّص امریکایی است، درباره‌ی ایران(سال ۱۹۵۷) در همین مسأله‌ی سینما نقل شده: «در فیلم، ایرانی متمایل به غرب، تمدّن جدیدی را که در تعلیم و تربیت جدیدش به وی وعده داده‌اند و در زندگی محروم از آن است، می‌یابد. برای وی سینما گریز(گاه) اجتماعی مملو از ناکامی و پناهندگی به جهانی رؤیایی (است) که ارزش‌های غربی وی در آن تحقّق می‌پذیرد...»