۸
راه شکستن طلسم
اکنون ما به عنوان ملّتی در حال رشد، در برابر ماشین و تکنیک ایستاده ایم و از سر بی ارادگی؛ یعنی به هر چه پیش آید خوش آید، تن دادهایم. چه بایدمان کرد؟ آیا همچنان که تاکنون بودهایم، باید فقط مصرفکننده باقی بمانیم؟ یا باید درهای زندگی را به روی ماشین و تکنولوژی ببندیم و به قعر رسوم عتیق و سنن ملّی و مذهبی بگریزیم؟ یا راه سومی در پیش است؟ به یکیک این سؤال ها برسیم.
تنها مصرفکنندهی ماشین ماندن و به تسلیم صرف تن دبه این قضای قرن بیستمی دادن، همان راهی است که تاکنون پیمودهایم. راهی که به روزگار فعلی منتهی شده است. به روزگار غربزدگی. به روزگار دست به دهان غرب ماندن که بیایند و هر چند سال یکبار، اعتباری بدهند یا کمکی، که مصنوعاتشان را بخریم و ماشینها که قراضه شد از نو. درست است که این راه آسانی است و برآورندهی بسیاری از کاهلیها و تنبلیها و بی عرضگیها و بیکارگی ها؛ امّا اگر این راه به جایی میبرد که این همه نابسامانی در کارمان