و برای تکیه کردن دستهای را در مشت گرفت، «این ماشین را فرمانده سابق ما اختراع کرده است. من از همان اولین آزمایشها با او همکاری کردهام و تا زمان نصب قطعی ماشین در همهٔ کارها شرکت داشتهام. با این حال، بیتردید، افتخار این اختراع متعلق به خود او تنهاست. شما راجع به فرماندهٔ سابق ما چیزی نشنیدید؟ نه؟ خوب، اگر بگویم که سازمان همهٔ سرزمین محکومین اثر اوست گزاف نگفتهام. ما دوستان او، هنگام مرگش میدانستیم که این سازمان چنان کامل و آزموده است که جانشین وی اگر هزار نقشهٔ نو در سر داشته باشد نخواهد توانست، دست کم تا چندین سال دیگر، در نظام پیشین تغییری بدهد. حدس ما درست درآمد و فرمانده جدید ناگزیر شد این سازمان را بپذیرد. حیف که شما فرماندهٔ سابق را نمیشناختید! – ولی...»، افسر درنگی کرد، «من پرحرفی میکنم، ماشین او، آنجا، روبروی شماست. همانطوریکه ملاحظه میکنید این ماشین مرکب از دو قسمت است. برای تشخیص هر یک از این قسمتها به
برگه:GrouhMahkoominKafka.pdf/۸۵
این برگ نمونهخوانی شده ولی هنوز همسنجی نشدهاست.
۸۳
فرانتس کافکا